میم حجری
۶۳۴۱
سنگ سخنگو
مسائل مطروحه در این متن تأمل انگیزند:
مقصد چه فرقی با مقصود دارد؟
قطار
اصولا
به سوی مقصد می رود و نه به سوی مقصود.
مقصود
هم می تواند در مقصد باشد و هم می تواند نباشد.
مثلا بهشت
مقصد قطار است.
مقصود اگر خدا باشد، که همه جا هست بی انکه جایی باشد، با قطار قابل رفتن و رسیدن نیست.
اصلا لزومی به حرکت نیست.
ضمنا
بهشت بهتر از خدا نیست.
بهشت
ستدی به ازای دادی است:
مؤمنین در دنیا از لذات معینی صرفنظر کرده اند
در عوض در آخرت از همان لذات
برخوردار می شوند.
ترجیح دادن زیباتر به یار
امری غریزی، جبری و طبیعی است و نه اختیاری.
دل از دست حریف می رود.
یعنی گزینشی در بین نیست.
فروش دوست به پول بی معنی است.
پول = مایحتاج حیاتی = کالاهای رنگارنگ
اگر دوست مانع رفاه کسی باشد، حق دارد که قطع رابطه کند.
فاجعه هم نیست.
مرام تابع منافع است.
تعیین کننده نه مرام
بلکه منافع است.
مرام بهترین راه برای نیل به منافع است و بس.
۶۳۴۲
سنگ سخنگو
نگرانی هاآرتص از وضعیت جامعه اسرائیل
سگ سخن جو
خلق یهود از هزاران سال قبل تا کنون
در معرض تف و توهین و توطئه و تخریب توسط این و آن قرار داشته است.
مسیحیان تصلیب مسیح را به گردن یهودیان انداخته اند و بی شرمانه جه بسا با نازی ها متحد شده اند.
مسلمانان برای ثابات برتری اسلام چشم دیدن یهودیان را نداشته اند.
سوره ای در قران کریم نیست که به خلق یهود گیر نداده شود.
ضمن اعتراف به فرزانگی این خلق.
نیچه ئیسم برای هموارسازی راه به فاشیسم
مذهب یهود را و اتیک مذهبی را به لجن کشیده است.
نازیسم از یهودی ستیزی رایج در جهان بی خبر از خرد
برای سلب مالکیت از این خلق و استثمار و کشتار سیستماتیک آن و تلشا به ریشه کن کردن این خلق
نهایت سوء استفاده را کرده است.
ضمنا از یهودیت برای بی اعتبار سازی بلشویسم و کمونیسم بهره برگرفته است.
اکنون فوندامنتالیسم شیعی و سنی
بر نازیسم و فاشیسم مزید شده است.
اماج همگی امحای خلق ستمدیده یهود است.
میلیاردها دلار از دارایی ملی مردم ایران و دیگر کشورهای جهان
برای تقویت گروهک های فاشیستی، نئوفاشیستی و فوندامنتالیستی حیف و میل می شود.
مشخصه مشترک همه این جریانات ضد خلقی
تضعیف و تخریب دولت خلق یهود است.
حمایت از خلق یهود و دولت اسرائیل وظیفه بی چون و چرای بشریت زحمتکش است.
اسرائیل به سنگر عملی و عینی آنتی فاشیسم و انتی فوندامنتالیسم بدل شده است.
بحران کنونی
در مقابل جنایات پیشین فوندامنتالیسم و فاشیسم
چیزی نیست.
چند سال قبل انتحارات فوندامنتالیستی کشورک خلق یهود را هر لحظه به خون می کشید.
آنچه که در ۱۱ سپتامبر در امریکا رخ داد
هر دم در اسرائیل رخ می داد.
اسرائیل
اکنون
آنقدر قد کشیده که دیوار را بر برگ های جوانش معنی کند و پوزه فاشیسم و فوندامنتالیسم را بر خاک بمالد.
۶۳۴۳
سنگ سخنگو
چه فرق می کند
که مادر چه فصلیم!
وقتی اردی بهشتمان
مرداد است
اینجا
تنها سایه ها
حکمرانی می کنند
وما در پناه دیوارها قد می کشیم
وتنها پنجره ها
بغض خانه را پرت می کنند
رو به خیابان!
شهناز هماپور
سگ سخن جو
ویرایش:
شهناز هماپور
چه فرق می کند
که مادر چه فصلیم (و یا چه فصلی ام؟)،
وقتی اردیبهشت مان
مرداد است.
اینجا
تنها سایه ها
حکمرانی می کنند
و ما در پناه دیوارها قد می کشیم
و تنها پنجره ها
بغض خانه را پرت می کنند
به خیابان!
پایان
چه نیرویی خواننده باید برای کشف معنی اردی بهشتمان صرف کند.
تفاوت پرت کردن بغض به خیابان
با
پرت کردنش رو به خیابان (که بی معنی است)
و
یا
روی خیابان (که بی معنی است)
از زمین تا آسمان است
۶۳۴۴
سنگ سخنگو
مارکس میان افیون و یا تریاک و مذهب هرگز علامت تساوی نگذاشته است.
ارتجاع
برای عوامفریبی جمله «مذهب افیون توده است» را از متنی در رابطه با مذهب بریده و به مارکس نسبت داده است.
حرف مارکس این بوده است:
مذهب دیالک تیک آه و افیون است:
یعنی
مذهب از سویی توده را
امید می دهد و فعال می سازد و به مقاومت و مبارزه برمی انگیزد (آه)
و
از سوی دیگر
توده را تخدیر می کند، به تسلیم (رضا به داده دادن. حافظ) فرامی خواند و کرخت و بی حال و منفعل می سازد. (افیون)
۶۳۴۵
سنگ سخنگو
نسل قدیمی تر بلشویکها ازلحاظ نظری
شناخته شده وقویتربودند .
استالین
سگ سخن جو
این جمله یا غلط بوده است و یا غلط ترجمه شده است.
یکی از مشخصات پیروان استالینیسم
بی سوادی است.
استالینیسم حزب کمونیست را به طویله تبدیل می کند.
شناخته شده یعنی مشهور
و
نه اهل شناخت و شعور
دلیل استالین شنیدنی است:
ما "سرمايه" را مطالعه ، بررسی ودرباره موضوعات آن با هم به بحث واستدلال پرداخته ویکدیگر را مورد آزمون قرارمیدادیم ، وبا این روش بتوانائی نظری خود می افزودیم.
سگ سخن جو
این جمله هم به لحاظ گرامری معیوب است:
چون فعل لازم برای مطالعه (کردن) و بررسی (کردن) از قلم افتاده است.
کاپیتال را با کله خالی از مفهوم و بدون تمرین و فراگیری کاربست مفاهیم فسفی و دیالک تیکی اصلا نمی توان فهمید.
پیش شرط درک متون مارکسیستی
و
حتی متون ادبی و علمی و فقهی و فلسفی
آشنایی با مفاهیم مربوطه
و فوت و فن کاربست آنها ست.
مسئله هم همین است.
یکی دیگر از مشخصات استالینیسم
ذکر نقل قول مفید از هر ننه قمری است.
استالینیست های حزب غار
حتی از همسر رضاشاه در مدح استالین روایت می آورند.
این طرز «تفکر»
اسکولاستیکی (حوزه علمیه ای) است.
دلیل سقوط فکری بلشویک ها
سیطره استالینیسم (شیوه نوکرپروری و بله قربان گویی) از سویی
و
قلع و قمع همرزمان لنین توسط همین استالین بوده است
۶۳۴۶
سنگ سخنگو
بینوا حزب توده.
بیچاره حزب توده.
به چه روزی افتاده است.
۶۳۴۷
سنگ سخنگو
آره.
مشخصه دیگر استالینیسم
شخصیت ستیزی ضمن اشاعه کیش شخصیت است
۶۳۴۸
سنگ سخنگو
فقط یک مبارزه منطقی انقلابی برای سوسیالیسم می تواند از سقوط کنونی جهان به ورطهٔ آشفتگی جلوگیری نماید.
سمیر امین
سگ سخن جو
منظور از مفهوم «مبارزه منطقی» چیست؟
سوبژکت این مبارزه کیست؟
کدام طبقه اجتماعی تحت رهبری کدامین حزب سیاسی
بنای سوسیالیسم مورد نظر را به عهده خواهد داشت؟
کدام تدارکی برای تشکیل چنین حزبی و یا احزاب متحدی برای تشکل و تعلیم و تربیت و رهبری توده دیده شده است؟
۶۳۴۹
سنگ سخنگو
علی اشرف
دولتها زود به زود عوض میشوند
سگ سخن جو
علی اشرف
سواد فلسفی نداشته است.
اصلا معنی مفهوم دولت را نمی داند.
او خیال میکند
که تعویض کابینه ترامپ با کابینه بایدن = تعویض دولت.
دولت یکی از عناصر مهم روبنای ایده ئولوژیکی جامعه است.
دولت به شرطی عوض می شود که زیربنای اقتصادی جامعه عوض شود
یعنی طبقه حاکمه عوض شود
یعنی فرم مالکیت بر وسایل تولید مایحتاج جامعه عوض شود:
مثلا جای مالکیت فئودالی را مالکیت بورژوایی بگیرد
جای طبقه حاکمه متشکل ز اشراف فئودال و روحانی را بورژوازی بگیرد
یعنی
جامعه
دستخوش انقلاب اجتماعی شود
یعنی زیر و زبر شود
۶۳۵۰
سنگ سخنگو
نقشه کشور بومیان امریکا و کانادا و استرالیا را هم بکشید تا خام اندیشان خردمند گردد.
بعد برای بومیان موشک و پهباد و بمب و بمبون بفرستید
تا شق القمر کنند
۶۳۵۱
سنگ سخنگو
بی آنکه از چشم هایم بخوانی
(شعرهای چپ اروتیک)
من حقیقت ام
حقیقت
اگر روزی بمیرم
اگر مردنی باشم اساسا)
تاریخ
را
باخود به خاک می برم
هنر
را
وتمامی ترس های آدمی را
از آن همه زباله ی خوش نام.
مرگ شاید
تولدی دیگر باشد
معصومیتی دوباره
سگ سخن جو
این شعر یا معیوب بوده است و یا ترجمه معیوبی از آن به عمل امده است.
۱
بی آنکه از چشم هایم بخوانی
(شعرهای چپ اروتیک)
سگ سخن جو
منظور از چپ چیست؟
شعر چپ چه فرقی با شعر راست دارد؟
معیار عینی و علمی و فلسفی و معرفتی و فکری شعر چپ و راست چیست؟
۲
من حقیقت ام
حقیقت
سگ سخن جو
این شعر و یا شاعر عجب چپی است که معنی حقیقت را نمی داند.
حقیقت چیست؟
شاعر و شاطر که حقیقت نمی شوند.
شاید شاعری و یا شاطری حقیقت جو و حقیقت یاب و حقیقت پرست (صادق) باشد.
حقیقت = انعکاس نسبتا صحیح و درست و دقیق واقعیت عینی در آیینه ضمیر انسان
۳
اگر روزی بمیرم
اگر مردنی باشم اساسا
سگ سخن جو
عجب شاعر چپی که خود را در سنت بعضی ها نامیرا می پندارد
با مداد اول و اخر
شرف کیهان
راستی کجا ست
شاعرالشعرای چپ ابدی و ازلی؟
۴
تاریخ
را
باخود به خاک می برم
سگ سخن جو
منظور از تاریخ چیست که در کیف و جیب ماریا روداس
جا دهند تا با خود به گور ببرد؟
تاریخ = روند توسعه جامعه بشری
روند = توسعه پلکانی به قول احسان طبری
۵
هنر
را
باخود به خاک می برم
سگ سخن جو
هنر به زعم چپ ها چیست؟
هنر = فرمی از شناخت و شعور
هنر مبتدی ترین فرم شناخت و شعور بوده است
فرم هنری شناخت و شعور قبل از فرم میتولوژیکی (علم الاساطیری) و تئولوژیکی (فقهی) وجود داشته است.
منظور شاعر چپ
آثار هنری است و نه هنر.
مثلا همین شعر اروتیکی چپ اندر قیچی اش است.
۶
و تمامی ترس های آدمی را
از آن همه زباله ی خوش نام
باخود به خاک می برم.
سگ سخن جو
از زباله که کسی دچار ترس و وحشت نمی شود.
از زباله های جمکران (از لاجوردی و خلخالی و غفاری و امثالهم)
آدمیان
دسخوش ترس و وحشت می شوند.
آدمیان
از زباله دستخوش تهوع می گردند.
۷
مرگ شاید
تولدی دیگر باشد
معصومیتی دوباره
سگ سخن جو
مرگ = تجزیه و تلاشی اندام آدمی و هر موجود زنده از نبات تا جانور
تولد
نتیجه نهایی مرحله آغازین رشد و توسعه نطفه است
مرگ مرحله نهایی زوال تدریجی اندام است.
معصومیت
اسم است و اسم که دوباره نمی شود.
اسم بار دیگر بر زبان می آید.
بنابرین: معصومیتی دیگر
درست است.
اگر می گفت:
مرگی دیگر
تلاشی و زوال و انهدامی دیگر
معنی کسب می کرد و مقبول می افتاد.
۶۳۵۲
سنگ سخنگو
خیام
قانع به یک استخوان چو کرکس بودن
به ز آن که طفیل خوان ناکس بودن
با نان جوین خویش حقا که به است
کالوده و پالوده هر خس بودن
سگ سخن جو
معنی تحت اللفظی:
بسنده کردن بسان لاشخور به استخوان
از اطعام بر سر سفره ناکس بهتر است.
بهتر از آلوده و پالوده هر خس بودن
با نان جوین خود بودن است.
این شعر نمی تواند از خیام باشد.
اولا
کرکس لاشه می خورد و نه استخوان
استخوان را کرکس و کفتار
برای پرنده دیگری به نام هما باقی می گذارند.
سعدی هم می داند:
همای بر همه مرغان از آن شرف دارد
که استخوان خورد و جانور نیازارد
بیت دوم این رباعی به لحاظ معنی
بی معنی است:
کسی آلوده و پالوده خس نمی شود
اگر شاعر شک داشت از خس بپرسد که دوباره می خواهد انتخابش کنند
تا حرف های خوشگل مشگل بزند و
خلایق مغموم
از خنده روده بر گردند
۶۳۵۳
سنگ سخنگو
محمود درویش
با سپاس از ایرج
وطن برای ثروتمندان است
و
وطن پرستی
برای فقرا
الوطن للاغنیاء والوطنیه للفقراء
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر