
درنگی
از
میم حجری
۷
در آن دم که فرو می مرد، گفت:
«شگفتا.
بارها این کار از من برآمد و این بار، نه.»
گذرنده ای بشنید و گفت:
«نادان ندانست که سوزش او بی سازش محیط
عبث است.»
معنی تحت اللفظی:
رهگذری متوجه کلام شراره و کلافگی آن شد
و
شق القمر کنان
گفت:
«شراره ابله است و نمی داند که برای تشکیل آتش
باید محیط مناسب باشد.»
طبری این حکایت را برای ابلاغ همین اندرز
سرهم بندی کرده است:
پیش شرط آتش افروزی توسط جرقه، وجود تل هیزم و هیمه و غیره است.
طبری
عملا و عینا
یعنی بی اعتنا به وقوف و عدم وقوف
دیالک تیک وحدت و مبارزه
را
به
شکل دیالک تیک سازش و سوزش بسط و تعمیم می دهد
و
وحدت فی مابین را مطلق می کند و مبارزه را فراموش.
کسب و کار حزب توده همین بوده است و است:
تشکیل جبهه متحد با هر ننه قمر و فراموش کردن مبارزه طبقاتی در همه فرم های آن.
۸
گذرنده ای بشنید و گفت:
«نادان ندانست که سوزش او بی سازش محیط
عبث است.»
طبری
متوجه نمی شود که صمد بهرنگی به تقلید فرمال از نیما
سوزش بی سازش محیط
را
تئوریزه، توجیه و تبلیغ کرده است:
شبتاب
گفت:
«نور اگر هم ناچیز باشد، بالاخره روشنایی است.»
صمد بهرنگی و اجامر آنارشیست دیگر
منکر دیالک تیک شرایط اوبژکتیو و شرایط سوبژکتیو (عینی و ذهنی) بوده اند.
طبری
همین دیالک تیک شرایط عینی و ذهنی
را
در
سنت ماتریالیسم مکانیکی قرن ۱۸ فرانسه
و
ژان ژاک روسو
به
شکل دیالک تیک سوزش شراره و سازش محیط بسط داده است.
ما
در این مورد
با
دیالک تیک سوبژکت و اوبژکت
سروکار داریم:
شراره
سوبژکت
است
و
تل شن
اوبژکت
است.
شن
به
عنوان اوبژکت
فقط به درد کشتن آتش می خورد و نه به درد فروزش آتش.
ساختار شن
با
فروزش آن
ناسازگار است.
برای اینکه پیوندهای اتمی شن
در مقایسه با پیوندهای اتمی چوب و خس وغیره
خیلی مستحکمند و با انرژی ناچیز شراره پاره نمی شوند.
دیالک تیک سیستم ـ ساختار ـ فونکسیون
پایان
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر