۱۴۰۰ فروردین ۳, سه‌شنبه

میتسه گربه ـ مینی موش (۱۵)

 gebrauchtes Buch – Muschi Miezekatze. [Hardcover] – Muschi Miezekatze. [Hardcover]

 

جینا روک پاکو

(۱۹۳۱)

 

برگردان

میم حجری

 

مینی موش خرناس می کشد.

  

·    پطر تمام اوقات در مسافرت با مادر ـ پدر خویش، به یاد مینی موش است.

 

·    «مینی موش از دیدن ما شادمان خواهد شد»، پطر می گوید.

·    «از دیدن ما خیلی شادمان خواهد شد!»

 

·    اما بعد وضع از قراری دیگر است.

 

·    مینی موش حتی نگاهی به او نمی کند.

 

·    او فقط به نظافت خود می پردازد.

 

·    انگار کاری مهمتر از خود پاک سازی وجود ندارد.

 

·    «مینی موش دیگر مرا دوست ندارد» پطر می گوید و غمگین می شود.

 

·    مادر اما می خندد.

 

·    «مینی موش فقط رنجیده خاطر است، چون که تو مدت زیادی اینجا نبوده ای»، مادر می گوید.

·    «کاری به کارش نداشته باش!

·    خواهی دید، چه می شود.»

 

·    واقعا هم.

 

·    بعد از یک ساعت، وقتی که پطر روی مبل می نشیند، مینی موش با پای خودش به سوی او می آید.

 

·    چهره خزواره خود را بر گونه او می مالد و خرناسه سر می دهد.

 

·    «چه خوب است که تو دوباره اینجائی»، مینی موش به زبان بی زبانی می گوید.

·    «من دلم برایت تنگ شده بود!»

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر