جهان در عالم فارسی
فریاد ناصری
(۲۰ مارس ۲۰۲۱)
ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطان پور
۱
میشود حوصله کرد و افتاد در میان متنها و مکاتیب (مکتوب ها، نوشته های) فارسی و هر جرقه و
جملهای را گرد کرد که از جهان به دهان آمده و بر صحنهی کاغذ پرتاب شده
است.
و
رسالهای به دست داد از تعریف جهان در فارسی.
اما راه دیگری هم هست
به جای اتخاذ چنین روش آغوش گشاده و پژوهشیای،
یک دریچه را گرفت
که
در آن
فارسی با تمام وجودش از جهان
به حرف آمده است.
حریف
برای تهیه تعریف جهان
دو راه می شناسد:
راه اول
جستجوی واژه جهان در متون قرون وسطای فئودالی
است.
راه دوم
پیدا کردن متنی با واژه جهان و قناعت کردن بدان است.
ایراد هر دو کوره راه حریف
فراموش کردن جهان مادی (عینی ـ واقعی)
فراموش کردن اصل و بسنده دانستن عکس
است.
برای اینکه
واژه جهان
غلاف مادی مفهوم جهان
است
و
مفهوم جهان
نتیجه تجرید جهان های مادی بیشمار است.
این اما هنوز تمامی فاجعه فکری حریف نیست.
۲
یک دهان بهجای همهی
دهانها.
دیدن کل در یک جزء.
جزءای که تمام کل را نشان میدهد
حریف می خواهد به عوض شنیدن واژه جهان از صدها دهان،
به
شنیدن آن از یک دهان
قناعت کند.
حریف
اصولا و اساسا
واژه پرست
است.
حریف
دهان می بیند و در دهان، زبان می بیند و بر اساس دهان و زبان
بشریت
را
به اهل زبان پارسی و پروسی و انگلیسی و آلمانی و روسی و غیره طبقه بندی می کند.
تحفه تر از تحفه نطنز،
وارونه سازی دیالک تیک جزء و کل توسط علامه جنقوری عهد بوقی است:
حریف
حقیقت
را
نه
در
کل
بلکه در
جزء
می جوید.
حریف
صدها هزار فرسنگ،
عقب مانده تر از مولانای قرون وسطی است.
مولانا
حکایتی دارد
که
به
اثبات حقانیت جست و جوی حقیقت در کل
مربوط می شود:
در ظلمات شب،
فیلی وارد روستایی می شود.
دهاتی جماعت
که
در
جست و جوی حقیقت موجود تازه واردند،
بر اساس این جزء و آن جزء فیل
دست به قضاوت می زنند.
یکی
بر
اساس عاجش
دیگری
بر
اساس پایش
دیگری
بر
اساس خرطومش
دست به داوری می زند
و
معلوم نمی شود که موجود تازه وارد چیست.
حریف
بدتر از بدترین دهاتی ها
در
قطره ای
دریا
را
می جوید.
شنیدنی تر و تهوع انگیز تر
دلیل قوی حریف است:
۳
البته این
دیدن متکی به سنت است.
عجب دلایلی علمای جنقوری دارند.جست و جوی حقیقت در جزء
نه
متکی بر سنت
(سنت چیست؟)
بلکه مبتنی بر خریت است.
با
پوزش از خز
که
خر
نیست.
۴
این سنت است که به ما اجاره میدهد
جزء را به جای کل
بگیریم.
یک دهان را بهجای دهانها.
تعویض جزء با کل،
یک دهان با میلیون ها دهان،
نه
طرز تفکری سنتی،
بلکه
طرز تفکری خرکی
است.
فرمی از خریت و خردستیزی عهد بوقی است.
۵
در
سنت
هیچ دهانی
شخصی
نیست.
عجب دلیلی.
کسی که دیالک تیک جزء و کل را به بهانه سنت کذایی
وارونه کرده،
اکنون
دیالک تیک منفرد و خاص و عام
را
به
شکل دیالک تیک دهان شخصی و دهان همگانی
بسط می دهد
و
تخریب می کند.
آنسان که دهان شخصی مورد انکار قرار می گیرد و دهان همگانی (عمومی، بشری، ملی) مطلق می شود.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر