حکایت سیزدهم
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۳۵ ـ ۳۷)
بخش دوم
۱
به کار آمد، آنها که برداشتند
نه گرد آوریدند و بگذاشتند.
معنی تحت اللفظی:
چیزهایی به دردخور بودند که مردگان با خود بردند
و
نه
چیزهایی که جمع آوردند و به میراث گذاشتند.
سعدی
در این بیت شعر،
منظور خود از «در بند آسایش خلق بودن» را از صراحت می گذراند.
کسی در بند آسایش خلق است که به تکثیر ثروت مبادرت نورزد و بدتر از آن، برای نسل های آینده چیزی به میراث نگذارد، بلکه با خود ببرد، یعنی میان مستمندان پخش کند.
در مفهوم «با خود بردن» سعدی، دیالک تیک داد و ستد در صحرای محشر چشمک می زند.
به نظر سعدی در روز قیامت، مآمورین الهی درجات بهشت را بر حسب بضاعتی که مردم با خود برده اند، تقسیم می کنند.
مأمورین الهی برای هر ستدی، دادی می دهند.
از این رو ست که به نظر سعدی،
توده مولد و زحمتکش که امکان احسان و انفاق ندارند و چیزی با خود به گور نمی برند،
رو سیاه هر دو جهان اند و برای شان از بهشت و حوری و غلمان خبری نخواهد بود:
مکن، ز گردش گیتی شکایت ای درویش
که تیره بختی،
اگر هم بر این نسق مردی
معنی تحت اللفظی:
ای فقر زحمتکش
لب به شکوه و شکایت باز نکن.
تو
در هر صورت
بدبختی.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر