۱۳۹۹ دی ۱۵, دوشنبه

کلنجار سنگ سخنگویی با سگ سخن جویی (۲۶۹)

  Bild

 

میم حجری
 

۲۷۵۸

سنگ سخنگو

نمیتونم نسبت به هیچ چیزی تعصب داشته باشم چون جهان هر لحظه در حال تغییره
 

سگ سخن جو
 
تعصب
جانبداری‌ کردن‌
از کسی‌
طریقه‌ ومذهبی
و دفاع‌ سرسختانه از چیزی است
(فرهنگ واژگان فارسی)
تعصب ربطی به تغییر جهان ندارد
منظور باران
احتمالا دگماتیسم (جزم گرایی) است و نه تعصب
دگم و یا جزم
به آیات الهی اطلاق می شود که چه بسا ضدعلمی اند ولی دگماتیست ها قبول دارند



۲۷۵۹

سنگ سخنگو

خواهشا منه یامان دییین ولی دمییین رلیم گویماز فیلان ایشی گورم

سگ سخن جو
 
به من فحش بدهید
ولی نگویید:
رلم اجازه انجام فلان کار را نمی دهد.

پس چه کنند؟
تعیین حد و مرز خود
به هر دلیلی
بد که نیست.
راجع به صحت و سقم کاری می توان بحث کرد.
ولی نمیتوان
کسی را از ذکر دلایل پرهیز از انجام کاری نهی کرد.


۲۷۶۰

سنگ سخنگو

من حتی یه بار با یکی که فکر میکردم خوش قیافه نیست دوست شدم که اون دیگه اذیتم نکنه، حتی اونم رید بهم رفت

سگ سخن جو
 
خلایق با کریه المنظر زن آزاری دوست می شوند تا از شرش رها شوند؟
عجب طریقی برای رهایی در جنقوری.
همه جا با چنین کسی دشمن می شوند و نه دوست.
کریه المنظر زن آزار
حتی به دوستی مصلحتی زنی زیبا
آفتابه برمی دارد.
بنابرین
نه فقط زشت و زن آزار، بلکه خر هم بوده است.
با پوزش از خر که خر نیست


۲۷۶۱

سنگ سخنگو

احساس پیری می کنم

سگ سخن جو
 
منظور از پیری چیست؟
پیر در ادبیات ایران
به معنی خردمند دوراندیش است:

پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت
آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد


معنی اش کن خستگی ات در رود
به همان سان که ما در رفته ایم و سرگردان مانده ایم


۲۷۶۲

سنگ سخنگو


کسی ام نیست هروقت واقعا خسته شدیم ، بهش فکر کنیم و باز به اینده امیدوار شیم

سگ سخن جو
 
امید چیست؟
امید به آینده
چه ربطی به کس و ناکس دارد؟
آینده جنقوری
تکه تکه شدنش به هزار جنقورک است.
چگونه می توان با فکر کردن به کسی به چنین آینده وحشت انگیز و خونینی امیدوار گشت؟


۲۷۶۳

سنگ سخنگو

آینده شخصی
فقط در وابستگی به آینده جامعتی
اعتبار دارد.
آینده شخصی هر شخصی در هر جامعه ای
تابع آینده جامعه است.
در دیالک تیک فرد و جامعه
تعیین کننده
جامعه است و نه فرد.
حتی اگر محمدرضاشاه باشی.



۲۷۶۴

سنگ سخنگو

امید را نباید با توهم و توقع و انتظار وغیره عوضی گرفت
نمی توان
عیش و نوش و خور وخواب و خشم و شهوت را امید قلمداد کرد.
اگر از فکر کردن به انها کیف کنی و رفع خستگی کنی.
انتظار واهی به ظهور امامی
توهم است و نه امید.
امید باید قانونمند باشد.
امید باید مبتنی بر شناخت جامعه باشد

۲۷۶۵

سنگ سخنگو

گرم افتادن
  به جد مشغول شدن به کاری
مثال:
 بار دیگر باز گرم افتادم اندر کار او
 باز نشکیبم همی یک ساعت از دیدار او


سگ سخن جو
 
آره.
اگر دقت شود
گرم افتادن به معنی همان «سرگرم شدن» رایج است:
معنی این بیت شعر هم همین است:
بار دیگر سرم به او گرم شد
در نتیجه، دوباره فکر و ذکری جز دیدن او ندارم.

۲۷۶۶

سنگ سخنگو

تعریفت از مرد چیه؟؟
نظرت محترمه


سگ سخن جو
 
مرد
انسان نر
جنس نرینه‌ ازانسان
مقابل زن
(فرهنگ واژگان فارسی)

مرد اما در جامعه برده داری و فئودالی
فخر واژه بوده است.
به همان سان که نامرد و عملا زن
ننگ واژه بوده است.
مرد
مثل سرو و اسب و لعل و در و گوهر ممتاز
و
زن مثل بید و بادام و خر و گاو و گوسفند و خرمهره و سنگ
پست بوده است

۲۷۶۷

سنگ سخنگو

ما معمولیا واسه خیلیا دوست صمیمی هستیم ولی خودمون دوست صمیمی نداریم

سگ سخن جو
 
دوستی و دشمنی
بر خلاف عشق و نفرت
رابطه دو طرفه است.
نمی توان دوست داشت و دوست داشته نشد.
کسی که یکطرفه خادم کسی باشد
نه
دوست او
بلکه نوکر و کلفت و کنیز و رهی و پیرو و وابسته او ست
سگ سرسپرده  او ست


۲۷۶۸

سنگ سخنگو

خدایا الان که جوانم پول برسون نمیخوام فردا شوگر مامی باشم

سگ سخن جو
 
حریفک عزیزم
بگو تا پول بریزم

خیال کردی
خدا
بانک مرکزی جنقوری اسلامی است که مرتب پول بی پشتوانه چاپ کند و بین بندگان آستان ولی سیدعلی پخش کند؟

۲۷۶۹

سنگ سخنگو

و چه بی ذوق جهانی که مرا با تو ندید.
محمدعلی بهمنی
 
خوش به حال من و دریا و غروب و خورشید
و چه بی ذوق جهانی که مرا با تو ندید!
 رشته ای از جنس همان رشته که بر گردن توست
چه سر وقت مرا هم به سر وعده کشید
به کف و ماسه که نایابترین مرجان ها
تپش تب زده ی نبض مرا می فهمید
 آسمان روشنی اش را همه بر چشم تو داد
مثل خورشید که خود را به دل من بخشید
ما به اندازه ی هم سهم ز دریا بردیم
هیچ کس مثل تو و من به تفاهم نرسید
خواستی شعر بخوانم دهنم شیرین شد
ماه طعم غزلم را ز نگاه تو چشید
من که حتی پی پژواک خودم می گردم
آخرین زمزمه ام را همه ی شهر شنید    
 
سگ سخن جو
 

خوش به حال من و دریا و غروب و خورشید
و چه بی ذوق جهانی که مرا با تو ندید!
 
 خوش به حال من و دریا و غروب و خورشید که تو را دیدیم
ولی جهان بی ذوق ندید.

ممدعلی جان
جهان به چه معنی است؟
جهان
لامصب
همین تو و دریا و خورشید و غروب و جانان است.
جهان ستیزی میراث برده داری و فئودالسم است

۲۷۷۰

سنگ سخنگو

به طور عجیبی آدما با میزان شخصیت وشعورشون چهرشون هم دلنشین تر میشه.

سگ سخن جو
 
دی شیخ بی چراغ همی گشت گرد باغ
کز این و آن ملولم و حیوانم آرزو ست


در جنقوری و جهان
قحط آدم است
فرنگی ها میلیاردها دلار حیف و میل می کنند تا شاید در کاینات آدمی پیدا کنند
من ـ زورت از شعور و شخصیت چیست؟
چه رنگی اند؟
با چهره اند و یا بی چهره؟
دلنشین اند و یا دلگریز و دل ستیز؟


۲۷۷۱

سنگ سخنگو

شما ایرانی هستید چه کاری برای حفظ هویت خودتون انجام دادید؟!

سگ سخن جو
 
ایران شده عیران
ایرانی هم شده عیرانی.
می دانی عیران چیست
تا بدانی عیرانی کیست؟
حریفی فرنگی از عیران دیدن کرده بود و برگشته بود
پسرش پرسیده بود:
چه جور بود؟
جواب داده بود:
ملت کودنی اند.
ضمنا
این جماعت
هویت ندارند.
هیچکس ان نیست که می نماید.



۲۷۷۲

سنگ سخنگو

اتفاقات مثبتی که اخیرا افتاده کاملا تاثیرش واضح بوده هرکی منو میبینه میگه چقد قشنگ شدی

سگ سخن جو
 
به عوض گوش دادن به حرف های حرافان،
به آیینه بنگر
تا به خودشناسی برسی
و
آزاد گردی.
دانایان
آزادند
و
نادانان
دربند

 

۲۷۷۳

سنگ سخنگو

درسته بعضی از توییتها حاوی هیچ اطلاعاتی نیست و فقط احساس آدمها در اون لحظست ولی اینکه منشن کنید "که چی" کار زشتیه اصلن توییتر برای حرف زدنه

سگ سخن جو
 
آخوندها هم همین حرف تو را ۱۴۰۰ سال است که هم تبلیغ میکنند و هم عملی می سازند.
حرف چیست؟
مثال:
از کی فهمیدید که خر همان الاغ است؟
این حرف نیست.
حرف یعنی اندیشه مادیت یافته.
حرف بی محتوا
یاوه است.
حرف بی محتوا بی ارزشتر از عرعر است
چون عرعر حاوی محتوای معنوی برای خران است

۲۷۷۴

سنگ سخنگو

دلیل دلتنگی
چیست؟


سگ سخن جو
 
دلیل اصلی دلتنگی
علافی است
و نتیجه علافی
نادانی و خلأ روحی و روانی است.
کار مادی و فکری و هنری
به
تفکر
و
تفکر
به
استکمال انسانی
و
استکمال انسانی
به
بی نیازی می انجامد.
فایده خوداندیشی
خودکفایی است.

۲۷۷۵

سنگ سخنگو

دختر دار که شدم روزی صد بار بهش مستقل بودن و یاد میدم یاد میدم برای رسیدن به آرزوهاش شوهر نکنه تلاش کنه.

سگ سخن جو
 
کار خوبی می کنی و یا دلت می خواهد بکنی.
ولی
باید بدانی که
پیش شرط اساسی استقلال عملی
استقلال نظری است.
درد جامعه ما
فقدان همین استقلال نظری است.
خلایق نشخوارگرند و نه خوداندیش.
به همین دلیل تو باید هم خودت خوداندیشی را تمرین کنی و فراگیری و هم فرزندت و همسرت و همنوعانت


۲۷۷۶

سنگ سخنگو

چجوری اینقدر کم توییت میزنید؟

سگ سخن جو
 
هی باران بی پایان
ما هر روز حداقل ۳۰ تویت می زنیم
تو از آن باران های استثنایی هستی که نظر به زیر پا نمی کنی

۲۷۷۷

سنگ سخنگو

نااميد از دَر رحمت به كجا بايد رفت؟
 يا رَب از هر چهِ خطا رفت، هزار استغفار


سگ سخن جو
 
هی سعدی حواس پرت
مگر خودت نگفتی
 
نابرده رنج
گنج میسر نمی شود.


حالا خرافه امید به باز و بسته گشتن در رحمت دیگر چیست؟

۲۷۷۸

سنگ سخنگو

"بگذار لبانم را به گناه بوسیدنت آلوده کنم"...! 
مخ زدن به این میگنا سر ملت منت هم میذاری

سگ سخن جو
 
این سخن
از سر تا پا معیوب است:
این مدح شبیه ذم است.
انگار لبان معشوق چیز کثیفی است و با بوسیدنش لب حریف آلوده می شود.
آلوده کردن لب به گناه بوسیدن هم خرافه ای ضد عقلی و ضد منطقی است
آدم ها فقط مرتکب گناه می شوند
کسی لبش را به گناه آلوده نمی کند
گناه عمل ممنوعه است و نه چیز کثیفی


۲۷۷۹

سنگ سخنگو

امروز ۳تا امتحان فارسی و ادبیات دادم،چخبرتونه؟دو کلمه درس بخونی

سگ سخن جو
 
ازمرالدا
ای کاش هر از گاهی از کتب درسی جنقوری
چیزهایی منتشر کنی
تا ببینیم در مدارس آنجا چه خبر است.
در کره مریخ
حتی 
از کسی ۳ امتحان در یک روز نمی گیرند

۲۷۸۰

سنگ سخنگو

شوهر خالم سر سفره تو آسانسور هرجا که دلش بخواد خالمو میبوسه دامادشم خانومشو اونطوری هی همه جا میبوسه بغل میکنه مام خیار بدنیا اومدیم خیار از دنیا میریم

سگ سخن جو
 
این جور بوسه ها
نه
بوسه به معنی حقیقی کلمه
بلکه
کاریکاتور بوسه اند.
چون به تظاهر سرشته اند.
اصالت ندارند.
تئاترال اند.
ضمنا
تهوع آورند.
 
هر سخن جایی و هر بوسه مکانی دارد

۲۷۸۱

سنگ سخنگو

دقت کردی،ناخودآگاه زبونتوگاز میگیری درد میگیره ولی اگه از قصد گاز بگیری درد نداره

سگ سخن جو
 
میزان درد
به شدت و حدت گاز وابستگی دارد.
گاز ناگهانی
حتی به قطع شدن زنان منجر می شود
مثلا در میادین فوتبال


۲۷۸۲

سنگ سخنگو

اگه یکم دیگه به غذا نخوردنم ادامه بدم 
سوءتغذیه میگیرم
(البته اگه تا الان نگرفته باشم)


سگ سخن جو
 
هی الهه اولمپ
همین کردوکار تو سوء تغذیه است.
سوء تغذیه
عمل است.
فعل است
که
انجام می یابد.
 سوء تغذیه 
را
نمی گیرند.

ضمنا
جذب و دفع
اساسی ترین دیالک تیک هستی است.
نخوری و ننوشی به هزاران درد بی درمان مبتلا میشوی و ما بی خدا می شویم.
طرز تغذیه را باید علمیت بخشید.
مثلا
از تغذیه مواد چربی و قندی و مزخرف باید پرهیز داشت
و به مواد پروته ئین دار و سبزیجات و غیره روی اورد.
ضمنا باید نرمش کرد

۲۷۸۳

سنگ سخنگو

در میان مشغله ها دلمان به تنگ می آید هم نمی شود کتمان کرد

سگ سخن جو
 
کار به معنی مشغله محض نیست.
کار فعالیت هدفمندی است که به زندگی ما محتوا و معنا می بخشد.
کار
زادگاه تفکر است.
در محصول کار
چه کار یدی، چه فکری، چه هنری
لیاقت بشری ما جلوه گر می شود.
کار خلاق و مولد
آدمی را بی نیاز از این و آن می سازد.
فاتحه ای بر دلتنگی میخواند

۲۷۸۴

سنگ سخنگو

آره.
شکی نیست.
ولی این اصطلاح قدیمی
دیگر قابل استفاده نیست
مفاهیم
بسان هر چیز دیگر
توسعه عظیمی یافته اند
غافل نباید بود

۲۷۸۵

سنگ سخنگو

صحبت شما متینه

سگ سخن جو
 
 حتی کلمه ای از حرف های ما
مال ما نیست.
مال این و آن است.
عدم ذکر نام صاحبنظر به دلیل بی اعتنایی ما به صاحب نظر و اعتنای ما به خود نظر است.
ما حمال اندیشه ایم
و اندیشه مادر ـ پدر ندارد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر