حکایت سیزدهم
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۳۵ ـ ۳۷)
بخش دوم
کوته بینی فرمالیستی سعدی و به ویژه حافظ به صورت سنتی زیانبار نسل به نسل منتقل می شود و به شعرای بی خرد و خردستیز معاصر می رسد:
۱
حافظ
دلم جز مهر مهرویان، طریقی بر نمی گیرد
ز هر در می دهم پندش، ولیکن در نمی گیرد.
معنی تحت اللفظی:
دل اندرز نانیوشم به کسی جز ماهرویان اعتنا نمی کند.
حافظ در این بیت غزل، ظاهر زیبا را
زیر ذره بین فئودالی ـ ایراسیونالیستی خود قرار می دهد و بزرگش می کند تا باطنزیبا را و قبل از همه باطن زشت را ماستمالی کند.
می توان گفت که خواجه
دیالک تیک فرم نمودین و محتوای (۱)
را
به شکل دیالک تیک (۲) و خو بسط و تعمیم می دهد و وارونه می سازد.
یعنی نقش تعیین کننده را از آن فرم مودین (رو) می داند.
جواب
می توان گفت که خواجه
دیالک تیک فرم نمودین و محتوای ماهوی
را
به شکل دیالک تیک رو و خو بسط و تعمیم می دهد و وارونه می سازد.
یعنی نقش تعیین کننده را از آن فرم مودین (رو) می داند.
بی اعتنا به رهنمود سعدی مبنی بر اینکه تعیین کننده نه صورت زیبا، بلکه سیرت زیبا ست:
صورت زیبای ظاهر هیچ نیست
ای برادر سیرت زیبا بیار
۲
حافظ
جان بی جمال جانان، میل جهان ندارد
هرکس که این ندارد، حقا که آن ندارد.
معنی تحت اللفظی:
جان جانان بدون جمالش تمایلی به کسی ندارد.
هر کس که جمال نداشته باشد، جان جانان نصیبش نمی شود.
می توان گفت که خواجه
دیالک تیک فرم نمودین و محتوای (۳)
را
به شکل دیالک تیک (جمال) و (۴) بسط و تعمیم می دهد و دو قطب دیالک تیکی را همتراز و یکسان قلمداد می کند.
جواب
می توان گفت که خواجه
دیالک تیک فرم نمودین و محتوای (۳)
را
به شکل دیالک تیک (جمال) و (جان) بسط و تعمیم می دهد و دو قطب دیالک تیکی را همتراز و یکسان قلمداد می کند.
بدین طریق دیالک تیک فرم نمودین و محتوای ماهوی تخریب می شود.
۳
حافظ
جمالت معجز حسن است، لیکن
حدیث غمزه ات سحر مبین است.
معنی تحت اللفظی:
جمالت محل اعجاز زیبایی است.
عشوه ات اما سحر آشکار و روشن است.
می توان گفت که خواجه
دیالک تیک فرم (۵) و محتوای (۶)
را
به شکل دیالک تیک (جمال) و (۷) بسط و تعمیم می دهد و
نقش تعیین کننده را به درستی از آن محتوای ماهوی (غمزه) می داند.
جواب
می توان گفت که خواجه
دیالک تیک فرم نمودین و محتوای ماهوی
را
به شکل دیالک تیک (جمال) و (غمزه) بسط و تعمیم می دهد و
نقش تعیین کننده را به درستی از آن محتوای ماهوی (غمزه) می داند.
ناتوانی سعدی و به ویژه حافظ از نفوذ در ذات پدیده ها هم علت طبقاتی دارد و هم علل معرفتی ـ نظری:
کشف ماهیت پدیده ها و سیستم ها به نفع طبقات در حال زوال نیست و بدون تسلط به تفکر دیالک تیکی ـ ماتریالیستی، بدون آشنائی ژرف با مفاهیم، مقوله ها، احکام، قوانین و تئوری های فلسفه علمی
شناخت چیزها، پدیده ها و سیستم ها (انسانها) غیرممکن است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر