۱۳۹۹ آذر ۱۹, چهارشنبه

درنگی در اشعار رؤیا باقری (۳)

سروده‌های عاشقانه، آیینی و دفاع مقدس رویا باقری آماده چاپ می‌شود

 

من بی تو پریشان و تو انگار نه انگار

ویرایش و درنگ

از

ربابه نون

۱

این فاصله، تاب از من دیوانه گرفته

در حیرتم از این همه دلسنگی دیوار

هر روز منم بی تو و من بی تو و لاغیر

تکرار و تکرار و تکرار و تکرار

 

معنی تحت اللفظی:

دوری از تو

من دیوانه و مطلقا تنها را بی تاب کرده است.

از دلسنگی دیوار فی مابین در شگفتم.

 

واژه های فراق و هجر و دوری و جدایی در شعر سنتی کشور

واژه های دیرآشنایی اند.

ولی در دهه دوم قرن بیست و یکم

حاوی و حامل محتوای دیگری اند.

سؤال این است که حاوی و حامل کدامین محتوا هستند؟

راوی شعر

چه زن باشد و چه نر

هر لحظه می تواند با حریف و یا حریفه

گفت و گو کند و حتی ملاقات ویدئوئی داشته باشد 

و به لحاظ عاطفی و جنسی خود را ارضا کند.

پس این بی تابی و جنون برای چیست؟

شاعر

کدام واقعیتی امر حی و حاضری را در جامعه جماران منعکس می کند؟

ضمنا

چرا

به

 نحوی از انحاء

به

جدایی و دوری 

پایان نمی دهند؟

در این بند از شعر رؤیا

استیل زیست سکنه جماران انعکاس می یابد.

 بی تابی یکطرفه است و نه دو طرفه.

شاعر

از دلسنگی دیوار شکوه دارد.

یعنی

حریف نه آدم، بلکه دیوار است.

راوی شعر عاشق موجودی فاقد عشق و عاطفه است که ضمنا دور است.

احتمالا مشغول کار است و یا ساکن شهری و یا حتی کشوری دیگر است.

شاید خانواده خاص خود را و دوستان خاص خود را هم داشته باشد

و

راوی یکی از آن بیشماران باشد.

۳

من زنده به چشمان مسیحای تو هستم

من را به فراموشی این خاطره، نسپار

معنی تحت اللفظی:

مایه حیات من

چشمان مسیحایی تو هستند.

مرا به دست فراموشی خاطره چشمان خود مسپار.

 

اکنون قضیه روشنتر می شود:

راوی شعر با حریف و یا حریفه

خاطره ای داشته است و در میدان جاذبه کهربایی چشمان او گرفتار مانده است

و

تکرار می خواهد.

 

معنی مفهوم «سپردن راوی به فراموشی خاطره» روشن نیست:

هم 

می تواند بدان معنی باشد که حریف و یا حریفه خاطره مشترک را فراموش کرده و یا راوی در معرض خطر فراموش کردن خاطره قرار گرفته است.

۴

کاری که نگاه تو شبی با دل ما کرد

با خلق نکرده ست

نه 

چنگیز،

 نه

 تاتار!

معنی تحت اللفظی:

نگاه تو در آن شب

بلایی بر سر دل من آورده است که  چنگیز و تیمور بر سر ایران نیاورده اند.

 

معشوق و یا معشوقه

در شعر کلاسیک فئودالی ایران

موجودی دشمن خو بوده است.

رؤیا باقری

همین سنت رایج در شعر کلاسیک را ادامه می دهد.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر