![]()
من بی تو پریشان و تو انگار نه انگار
ویرایش و درنگ
از
ربابه نون
۱
این فاصله، تاب از من دیوانه گرفته
در حیرتم از این همه دلسنگی دیوار
هر روز منم بی تو و من بی تو و لاغیر
تکرار و تکرار و تکرار و تکرار
معنی تحت اللفظی:
دوری از تو
من دیوانه و مطلقا تنها را بی تاب کرده است.
از دلسنگی دیوار فی مابین در شگفتم.
واژه های فراق و هجر و دوری و جدایی در شعر سنتی کشور
واژه های دیرآشنایی اند.
ولی در دهه دوم قرن بیست و یکم
حاوی و حامل محتوای دیگری اند.
سؤال این است که حاوی و حامل کدامین محتوا هستند؟
راوی شعر
چه زن باشد و چه نر
هر لحظه می تواند با حریف و یا حریفه
گفت و گو کند و حتی ملاقات ویدئوئی داشته باشد
و به لحاظ عاطفی و جنسی خود را ارضا کند.
پس این بی تابی و جنون برای چیست؟
شاعر
کدام واقعیتی امر حی و حاضری را در جامعه جماران منعکس می کند؟
ضمنا
چرا
به
نحوی از انحاء
به
جدایی و دوری
پایان نمی دهند؟
در این بند از شعر رؤیا
استیل زیست سکنه جماران انعکاس می یابد.
بی تابی یکطرفه است و نه دو طرفه.
شاعر
از دلسنگی دیوار شکوه دارد.
یعنی
حریف نه آدم، بلکه دیوار است.
راوی شعر عاشق موجودی فاقد عشق و عاطفه است که ضمنا دور است.
احتمالا مشغول کار است و یا ساکن شهری و یا حتی کشوری دیگر است.
شاید خانواده خاص خود را و دوستان خاص خود را هم داشته باشد
و
راوی یکی از آن بیشماران باشد.
۳
من زنده به چشمان مسیحای تو هستم
من را به فراموشی این خاطره، نسپار
معنی تحت اللفظی:
مایه حیات من
چشمان مسیحایی تو هستند.
مرا به دست فراموشی خاطره چشمان خود مسپار.
اکنون قضیه روشنتر می شود:
راوی شعر با حریف و یا حریفه
خاطره ای داشته است و در میدان جاذبه کهربایی چشمان او گرفتار مانده است
و
تکرار می خواهد.
معنی مفهوم «سپردن راوی به فراموشی خاطره» روشن نیست:
هم
می تواند بدان معنی باشد که حریف و یا حریفه خاطره مشترک را فراموش کرده و یا راوی در معرض خطر فراموش کردن خاطره قرار گرفته است.
۴
کاری که نگاه تو شبی با دل ما کرد
با خلق نکرده ست
نه
چنگیز،
نه
تاتار!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر