۱۳۹۹ آذر ۱۳, پنجشنبه

نامه رسان کوچولو و سگ ها!


قصص نامه رسان کوچولو

جینا روک پاکو

(۱۹۳۱)
 
برگردان
میم حجری
 

·    میان نامه رسان ها و سگ ها خصومت دیرینی برقرار است.

 

·    خصومتی که اصولا سوء تفاهمی بیش نیست.

 

·    سگ ها فکر می کنند که نامه رسان ها می آیند تا اذیت شان کنند و نامه رسان ها فکر می کنند که سگ ها حیوانات بدی اند.

 

·    در اینکه هر دو اشتباه می کنند، تردیدی نیست.

 

·    علت این خصومت این است که نامه رسان ها شلوار وصله شده ای دارند.

 

·    نامه رسان کوچولو هم با سگ ها مشکل دارد.

 

·    موهبت ـ سگ ننه سلطان ـ به عنوان مثال، نامه رسان کوچولو را دو بار گاز گرفته است.

 

·    مانا ـ سگ آقا مجتبی ـ شلوارش را پاره کرده است.

 

·    پوزار ـ سگ آشفته موی عمه نرگس ـ هر روز به نامه رسان کوچولو پارس می کند و با نمایش دندان هایش او را می ترساند.

 

·    «پوزا طولی نخواهد کشید و مرا گاز خواهد گرفت، شاید هفته دیگر»، نامه رسان کوچولو به عبدالله می گوید.

 

·    «تو باید مصمم تر جلوی پوزار ظاهر شوی»، عبدالله می گوید.

·    «بهتر است که چماقی با خود داشته باشی!»

 

·    روز دیگر، نامه رسان کوچولو خود را به دگنکی مسلح می کند.

 

·    علاوه بر این، قیافه فلدرمنشی به خود می گیرد، باد به غبغب می اندازد، تا قدری بزرگتر بنظر رسد.

 

·    «کووش»، نامه رسان کوچولو به سگ ها می گوید.

 

·    ولی سگ نصرالله دگنکش را از دستش می گیرد و سگ عین الله پایش را گاز می گیرد.

 

·    نامه رسان کوچولو از درد ناله می کند.

 

·    نامه ها را ول می کند و پا به فرار می گذارد.

 

·    «هر روز بدتر می شود»، نامه رسان کوچولو به حلیمه خاتون می گوید.

·    «نمی دانم از دست سگ ها چه کار کنم؟»

 

·    «تو باید نسبت به سگ ها مهربان باشی!»، حلیمه خاتون می گوید.

·    «تو باید به سرشان دست بکشی، نوازش کنی!»

 

·    وقتی نامه رسان کوچولو خم می شود، تا سگ ها را نوازش کند، سگ ها دچار حیرت می شوند.

 

·    «دیروز با دگنک آمده بود و امروز قصد نوازش دارد»، سگ ها به یکدیگر می گویند.

·    «این دو با هم جور در نمی آیند.»

 

·    و از سر احتیاط کمی گازش می گیرند.

 

·    از این رو، نامه رسان کوچولو کلافه شده است و نمی داند چه باید کرد.

 

·    برای غلبه بر کلافگی باید خوب خورد.

 

·    از این رو، نامه رسان کوچولو به قصابی حسنعلی می رود و گوشت می خرد.

 

·    حسنعلی مرد با فراستی است.

 

·    بنابرین، نامه رسان کوچولو قصه درگیری اش با سگها را با او در میان می گذارد.

 

·    «هاها»، حسنعلی می خندد و به او اندرز خوبی می دهد.

 

·    روز بعد نامه رسان کوچولو گردنبندی از سوسیس به گردن می بندد.

 

·    آنگاه سگ ها نیت خوب نامه رسان کوچولو را بی درنگ بو می کنند.

 

·    آنها به نامه رسان کوچولو دم تکان می دهند و قیافه مهربان سگانه به خود می گیرند و نامه رسان کوچولو به هر یک سوسیسی هدیه می کند.

 

·    چون نامه رسان کوچولو مدت ها بوی سوسیس می دهد، سگ ها هم به دنبالش راه می افتند.

 

·    روزی هم که نامه رسان کوچولو دیگر بوی سوسیس نمی دهد، بازهم سگ ها گازش نمی گیرند.

 

·    این چنینند سگ ها:

·    اگر یکی را یکبار دوست بدارند، برای همیشه دوستش می دارند.

 

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر