شین میم شین
نه
اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه
اندیشیدن مادر زادی.
اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.
شیخ سعدی
(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)
حکایت یازدهم
گزیری به چاهی در افتاده بود
که از هول او شیر نر مانده بود
معنی تحت اللفظی:
مردم آزاری ذر چاهی افتاده بود و وحشت برش داشته بود.
سعدی در این حکایت، ماجرای مردم آزاری را نقل می کند که به چاهی افتاده است.
گزیر و مردم آزار سعدی
اما
مجرد (انتزاعی) و مبهم و مجهول است.
نمی توان جایگاه اجتماعی او
را
تشخیص داد.
سؤال این است که چرا و به چه دلیل انتقاد سعدی مشخص و معلوم نیست؟
این نامشخص و نامعلوم و مبهم ماندن گزیر سعدی
می تواند توسط خواننده حکایت به اشکال زیر تصور و تصویر شود تا حکایت تحلیل شود و او درس عبرت از ان گیرد:
الف
گزیر می تواند جزو و عضو تحتانی ترین لایه جامعه فئودالی باشد.
یعنی
جزو لومپن پرولتاریا باشد.
اگر چنین باشد، باید به طرز تاریخی معرفی شود و نه به طور غیرتاریخی.
برای اینکه کسی لومپن مادر زاد نیست.
لومپن پرولتاریا به علل مختلف در جوامع طبقاتی تشکیل می شود.
مثلا
دهقانی خرده مالک، پیشه وری، خرده بورژوایی ورشکست و خانه خراب می شود.
دار و ندار خود را از دست می دهد و به قهقرای لومپن پرولتاریا سقوط می کند.
گدا می شود.
دزدی پیشه می کند.
جنده و جاکش و جاسوس و خبرچین و قاچاقچی و غیره می شود.
سعدی اما طرح مشخص گزند را در راستای منافع طبقه حاکمه (اشرافیت فئودال و روحانی) نمی بیند.
به همین دلیل به طور مجرد و مبهمو ناعلوم و کلی و غیرتاریخی مطرح می سازد
تا
ضمن دادن اندرز فئودالی و فقهی (روحانی)
عوامفریبی کند.
ب
علت دیگر این طرز طرح و تحلیل سعدی
تئوری بنیاد فاشیستی رایج در ایده ئولوژی برده داری و فئودالی است.
همان تئوری دوئالیستی هابیل و قابیل است که در کتب مقدس طرح می شود.
بدین طریق
مردم آزاری گزند
بنیادی
مادر زادی
لدنی
جبلی
قلمداد می شود.
این هنوز تمامی تئوری فاشیستی بنیاد نیست.
راه حل مسئله مردم آزاری نیز بدین طریق پیشاپیش تعیین می شود و فاجعه آغاز می گردد:
بدبنیاد و یا بدذات
را
فقط می توان و باید اعدام کرد
تا
طویله طبقاتی
تطهیر شود.
جن ـ قوری اسلامی
هم
همچنان و هنوز
بر اساس همین تئوری فاشیستی بنیاد اداره می شود.
دلیل تئوریکی و تئولوژیکی (نظری و فقهی) ترور و تخریب و اعدام هر نفسکش در این طویله همین است.
اقتلو الموذی قبل عن یوزی
موزی را قبل از اینکه آزار برساند، باید کشت.
به همین دلیل کسی به امداد گزیر گرفتار در چاه نمی شتابد.
اگرچه امدادخواهی او گوش فلک را کر کرده است.
۲
گزیری به چاهی در افتاده بود
که از هول او شیر نر مانده بود
سعدی
دیالک تیک سود و زیان را به مثابه محک و معیار ارزیابی با دیالک تیک خیر و شر (دوئالیسم هابیل و قابیل) جوش می دهد و به دیالک تیک (۱) می بندد.
جواب
سعدی
دیالک تیک سود و زیان را به مثابه محک و معیار ارزیابی با دیالک تیک خیر و شر (دوئالیسم هابیل و قابیل) جوش می دهد و به دیالک تیک (داد و ستد) می بندد.
دست روزگار دیالک تیک طبقه حاکمه و توده را، یعنی دیالک تیک (۲) را وارونه می کند.
جواب
دست روزگار دیالک تیک طبقه حاکمه و توده را، یعنی دیالک تیک (قوی و ضعیف) را وارونه می کند.
آنسان که بداندیش به چاه می افتد و عاجزتر از خود کسی نمی یابد.
مردم آزار در نهایت بد می بیند و به قول عوام به سزای اعمال خویش می رسد.
هر کسی آن درود عاقبت کار
که
کشت.
(حافظ)
هرکس آن برداشت می کند (ستد)، که کشت کرده است (داد).
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر