منبع:
به رنگ آرامش
درنگی
از
ربابه نون
۱
زن تنها
تنها چیزی که در پاییز کم دارد،
علاوه بر کسی که با دل او دیوانگی کند و بغض او را ببارد،
کسی است که دستش را در دست بگیرد و در پسکوچه های خیالش قدم بزند.
مشخصه مهم ارتجاع رومانتیکی
ایرئالیستی و ایراسیونالیستی (ضد رئالیسم و ضد راسیونالیسم، ضد واقعگرایی و ضد خردگرایی) بودن همزمان آن است.
در کوچه ـ پسکوچه های واقعی می توان با حریفی و یا حریفه ای قدم زد
ولی
نه
در
پسکوچه های خیال خود.
در این صورت زن تنها
اصلا
به
حریفی نیاز ندارد.
خواه پاییز باشد و خواه بهار و تابستان و زمستان.
ضمنا
هدف و آماج این زن ایدئال ارتجاع رومانتیکی است.
قدم زدن با حریفی در پسکوچه های خیال خود
چه درد بی درمانی را درمان می کند؟
۲
آرزوی دیگر زن تنها در پاییز
شنیدن موسیقی باد و باران و آواز و تماشای رقص برگ ها با حریفی و یا حریفه ای است.
ارتجاع رومانتیکی
لقمه «تفکر» ارتجاعی
را
می جود و در دهان باز «ضعیفه» تنهای جماران می گذارد
و
او را از هر سازو برگ فکری و ایده ئولوژیکی خلع سلاح می کند.
۳
آرزوی آخر «ضعیفه» فلک زده مفلوج تنها
در
فصل پاییز و نه در دیگر فصول سال
حضور قهوه چی فالگیری است که برایش چای بریزد و فال بگیرد و مهمتر از آن، به فالش بخندد.
خندیدن
به
فال کسی
فرم محض سرشته به بی تفاوتی نسبت یه ضعیفه
است.
چون
فال حتما نباید برای ضعیفه مفید باشد.
۴
این آخرین رهنمود ارتجاع رومانتیکی به زنان طویله است:
در پاییز
ضعیفه باید منتظر آمدن حریف و حریفه ای علاف و عیاش باشد.
جالبتر و فرمالتر و فرمالیستی تر
ردیف کردن این نقطه ها و علائم سؤال و تعجب است
که
فرم مدرن مد روز دیگری از مانی پولاسیون نوشتاری اعضای جامعه و عوامفریبی است.
پایان
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر