۱۳۹۹ شهریور ۲۸, جمعه

درنگی در شعری از محمد نجفی (۳)


محمد نجفی
وکیل پایه یک دادگستری 
و 
فعال حقوق بشر 
 
تحلیلی 
از
یدالله سلطان پور  
 
۱
گل سرخ و گُرِ سُرب
 
ای سرا پا سلاح
سرا پا صلحم.
 
 
در این بند آغازین شعر نجفی،
دیالک تیک گل سرخ و گر سرب،
اولا 
به
شکل دیالک تیک صلح و سلاح بسط و تعمیم داده می شود
 
طبقه حاکمه طویله جماران 
تا دندان مسلح است.
وسایل اعمال قهر
در
انحصار مطلق طبقه حاکمه است.
 
محمد نجفی و امثالهم
اما
مظهر و نماد و نمود مطلق صلح اند.
 
این چه روند و روالی است،
تارانتابابو؟
 
این چه اوپوزیسیونی است،
تارانتابابو؟
 
این چه مبارزه طبقاتی است،
تارانتابابو؟
 
در این طویله 
کی بر ضد کی
در
کارزار و پیکار کذایی است،
تاارنتابابو؟
 
۲
شلیک نکن 
مرد جوان
قلبم را هدف نگیر
تیر به خودت اصابت خواهد کرد!
تو در قلب منی.
 
محمد نجفی
در این بند شعر
دیالک تیک گل سرخ و گر سرب،
را

تخریب و تار و مار می سازد:

تضاد آشتی ناپذیر میان گل سرخ و گر سرب

نفی می شود

و

وحدت گل سرخ و گر سرب

مطلق می گردد.

بدین طریق

گل سرخ و گر سرب هویت واحدی کسب می کنند و یکسان می گردند.

 

بدین طریق

 گر سرب

در

قلب گل سرخ

قرار می گیرد

و

در صورت شلیک

نه

به

گل سرخ، 

بلکه به خود گر سرب می خورد.

 

شلیک به گل سرخ

به

  خودستیزی گر سرب

منجر می شود.

ما با عناصری از عرفان در ایده ئولوژی نسرین ستوده و محمد نجفی و امثالهم 

سر و کار پیدا می کنیم.

مشخصه مهم عرفان 

همین

است:

تخریب ساختار دیالک تیکی هستی:

نفی و انکار تضاد اقطاب،

ضمن اثبات و ایدئالیزاسیون وحدت اقطاب.

 

این همان اصل ضد عقلی وحدت وجود است 

که 

نسرین ستوده و محمد نجفی نمانیدگی می کنند 

و

 احسنت و مرحبا و هلهله و هورای طبقه حاکمه امپریالیستی 

را

 درو می کنند.

اگر

اجامر امپریالیستی

با خبر شوند 

به

محمد نجفی

هم

 جایزه ساخاروف ـ ماخاروفی می دهند.

این موضعگیری نسرین و محمد و امثالهم

اما

به

چه دلیل است

و

دلیل حمایت امپریالیسم از این شیوه مبارزه 

چیست؟


چون

فقط

طویله جماران که نیست.

در همه کشورها

قضیه از همین قرار است.


عنقلابیون

همگی

«سراپا صلح» اند

و

طرفدار فرم مسالمت آمیز عنگلاب اند.


ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر