روشنگر نو
نیچه
به
قول گئورگ لوکاچ
به
ویژه
با
«حس پیش بین ظریفی
توانست
حساسیت مسئلتی برای چیزی پدید آورد
که
مورد نیاز روشنفکریت پارازیتر (انگل) در دوره امپریالیستی است.
چیزی
که
روشنفکریت پارازیتر (انگل) در دوره امپریالیستی
را
به
جنبش و جوش و خروش درونی می اندازد.»
دانشگاهیان زمان ما
دل خوشی از شنیدن مفهوم «روشنفکریت پارازیتر (انگل)» ندارند.
دانشگاهیان زمان ما
ژست انتقادی به خود می گیرند
و
مرتب
ادعا می کنند که اندیشه و عمل شان
کلا و کاملا
در
جهت حمایت از دموکراسی است.
البته
همیشه
با
احتیاط و دقت وافر
سودای ماستمالی حاکمیت سرمایه انحصاری
را
در سر دارند.
نیچه
برای ما ـ «شورشیان سال ۱۹۶۸» ـ «روشنگر نو» بود.
نیچه خودش هم خودش را «روشنگر نو» جا می زد.
«نو»
در
این روشنگری
این بود
که
نیچه
بر خلاف روشنگران انقلابات بورژوایی
به
انتقاد از اریستوکراسی (اشرافیت فئودال) و امتیازات مادر زادی آنها
نمی پرداخت.
نیچه
بورژوازی نوخاسته آغازین
را
به
خمپاره انتقاد می بست
که
با
ثروت و سرمایه خود پوز می دادند،
بی آنکه جلال و جبروت اریستوکراسی (اشراف) را داشته باشند.
اگر
کارخانه داران
«کبریای اشراف مادر زاد را در نگاه و نخوت و ژست و ادا و اطوار و رفتار می داشتند،
در آن صورت
شاید
سوسیالیسم توده ای
تشکیل نمی شد.
برای اینکه توده اصولا و اساسا به هر نوعی از بردگی
مایل و حاضر و حاضر به یراق است.
به شرط اینکه بالایی ها (اعضای طبقه حاکمه)
با
ژست و کبر و نخوت و نگاه و رفتار و ادا و اطوار خود
فرماندهی مادر زادی خود
را
به طرز مستمر و لاینقطع
به
رخ توده
بکشند.
ما
این جملات نیچه
را
نخست
به مثابه جملات ضد سرمایه داری
تفسیر می کردیم.
اما طولی نکشید که دریافتیم
که
ما اینجا
با مدافعه غیرمستقیم نیچه از سرمایه داری
سر و کار داریم
که
بر خلاف آدنائر، وزیر «اعجاز اقتصادی» او، پدران و مادران و معلمان ما
مستقیما
به تزیین و تجلیل و تبلیغ اقتصاد بازار نوپدید کاپیتالیستی،
نمی پرازد،
بلکه
دموکراسی
را
که
او با سرمایه درای در رابطه می دید،
محکوم می سازد.
«وجه مشترک همه شان این است که آنها (انقلابیون فرانسوی ها)
پنبه در گوش کرده اند
و
حماقت توفانی و اراجیف (ماول ورک) گوشخراش بورژوازی دموکراتیک را نمی شوند.»
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر