پروفسور دکتر مانفرد بور
برگردان
شین میم شین
فصل هشتم
بخش دوم
۱
· ادعا شده است که «فیشته شخصیتی، نیمه فیلسوف و به مراتب بیشتر، نیمه مبارز (مخالف) بوده است.»
· («آثار ایمرمن»، ناشر، ماینک، ۱۹۰۶، ص ۴۰۵)
۲
· برای فیشته، تفکر و عمل دو جنبه امر اساسا واحدی (دو روی مدال واحدی) اند.
۳
· ضمنا به نظر فیشته، عمل در تحلیل نهایی، پیش شرط و آماج (نقطه آماجین) هر شناختی است.
۴
· به همین دلیل، بدون در نظر گرفتن فیشته به مثابه بشر، طرح تصویر درستی از فیشته به مثابه متفکر امکان ناپذیر است.
۵
· در تفکر فیشته، حتی آنجا که آن در اوج تجرید و انتزاع قرار دارد، یعنی به ظاهر در خطه فکری محض سیر می کند، شخصیت و دوران انقلابی فیشته نیز توأمان در تب و تاب است که این تفکر را برجسته و نمودار می سازد.
۶
· هاینریش هاینه، اعتراف می کند:
الف
· «من تقریبا تردید در این دارم که بتوان از این مرد مفهوم صحیحی عرضه داشت.
ب
· در مورد کانت، فقط کافی بود که کتابی را در نظر بگیریم.
پ
· در مورد فیشته، اما علاوه بر کتاب، مردی نمودار می گردد.
· مردی که در او، اندیشه و موضع (سنگر) به وحدت رسیده اند و در چنین وحدت متعالی بر جهان معاصر مؤثر می افتند.
ت
· از این رو، ما نه فقط با فلسفه ای برای توضیح، بلکه با شخصیتی سر و کار داریم، که ضمنا اندیشه توسط او مشروط می گردد.»
· (هاینریش هاینه، «تاریخ مذهب و فلسفه در آلمان»، ص ۲۶۹)
۷
· بدون تردید، فیشته جزو اقلیت انگشت شماری از ایده ئولوگ های بورژوایی آلمان در اواخر قرن ۱۸ و اوایل قرن ۱۹ است که در او اندیشه و موضع، تفکر و عمل به وحدت رسیده بودند.
· (این سخن هاینه و بور بدان معنی است که دیالک تیک اندیشه و موضع و دیالک تیک تفکر و عمل در فیشته وارونه شده بوده است.
· یعنی نقش تعیین کننده از آن پیوند بوده است و نه از آن تضاد.)
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر