امیر هوشنگ ابتهاج
(سایه)
(اسفند ۱۳۰۶)
تحلیلی
از
میم حجری
مارکسیست اسلامی
ه. الف. ابتهاج
یا حسین ابن علی
خون گرمِ تو هنوز
از زمین میجوشد
هر کجا باغ گل سرخی هست
آب از این چشمهی خون مینوشد
کربلایی است دلم:
سرِ حق بر نیزه است
خیل آزادگی
آواره صحرای ستم
از
سیهکاری شمران و یزیدان
فریاد
یا حسین ابن علی
همتت
همره حق جویان
باد!
پایان
۱
یا حسین ابن علی
خون گرمِ تو هنوز
از زمین میجوشد
در این جمله سایه،
رد پای صائب تبریزی
به
چشم می خورد.
ما نمی دانیم سایه از زبان آذری خبر دارد و یا نه.
ولی
یکی از معروف ترین نوحه های صائب تبریزی
حاوی همین تخیل و تصور و تصویر
است:
در چنین روزی
که
۷۲ سر از تن جدا شده،
حتی
سنگ
نمی تواند خون نگرید.
این تخیل و تصور و تصویر به لحاظ محتوا متشابه ـ چه آگاهانه و چه ناخودآگاهانه ـ
دال بر انعکاس مشابه واقعیت عینی در آیینه ضمیر شعرا ست.
به
نظر سایه نیز خون امام حسین از زمین می جوشد.
تخیل و تصور و تصویر صائب
البته غنی تر و قوی تر از سایه بوده است:
صائب
سنگ
را
انسان واره
تلقی می کند
که
از
مشاهده بریده شدن سر ۷۲ تن از تن
خون می گرید.
۲
هر کجا باغ گل سرخی هست
آب از این چشمهی خون مینوشد
در این جمله سایه
خون امام حسین
که
بسان چشمه
از
زمین می جوشد،
باغات گل سرخ
را
در
کل جهان
آبیاری (خونیاری) می کند.
خون
یکی از مفاهیم مهم در ادبیات فئودالی، فاشیستی و فوندامنتالیستی
است.
پس از انقلاب سفید
در
ادبیات ارتجاع سرخ و سیاه
خون
به
شاهمفهومی مهم و مسلط
استحاله می یابد.
در
دفترچه های شعر بندتنبانی در آن دوره
واژه خون
حکم نقل و نبات
کسب می کند.
۳
کربلایی است دلم
کربلایی است دلم
سایه دل خود
را
به
صحرای کربلا
تشبیه می کند.
این اندیشه پوئه تیکی سایه
تحت تأثیر شعر مهم معروفی از سیاوش کسرایی
است.
سیاوش دل امثال خود
را
در
آن شعر
به
ویتنام
تشبیه کرده است.
آه
ای بزرگ امید
اینک که مرگ می بردت بر سمند خویش
این گونه کامیاب
این گونه پر شتاب،
گر آرزوی دیر رست را سراغ نیست
در
اینک که مرگ می بردت بر سمند خویش
این گونه کامیاب
این گونه پر شتاب،
گر آرزوی دیر رست را سراغ نیست
در
قلب ما
بجوی
آتش
آهن
ویرانگی
آتش
آهن
ویرانگی
و
خشم.
در
قلب ما
ببین
که
ویتنام دیگری
است.
ای امید بزرگ
اکنون
که
ملک الموت
تو
را
کامیابانه و شتابان
بر سمند خویش می برد،
اگر به آروزی دیر رست نرسیدی
(تشکیل ویتنام های بیشمار)
قلب ما
ویتنام دیگری
است،
ویتنامی غرقه در آتش و آهن و ویرانگی و خشم.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر