۱
مگر حلال نباشد که بندگان ملوک
ز خیل خانه برانند بینوائی را؟
(خلیل خطیب رهبر، «دیوان غزلیات سعدی»، ص ۳۴)
معنی
تخت اللفظی:
رانده
شدن بینوا از در خانه پادشاه
توسط
غلامان او
امری
طبیعی است.
حالا
محتوای
شعر قحطسالی در دمشق
را
با
محتوای
این بیت غزل سعدی
مقایسه
کند
تا
ضمنا
به
ضد و نقیض گویی های سعدی
پی
ببرید.
سعدی در این بیت شعر،
راندن بینوایان از حوالی کاخ
ملوک
را
امری عادی و متداول
جا می زند
و
از
غم بینوایان
زرد روئی نمی برد
و
ریش بر عضو بینوایان
را
با
خونسردی تمام
به تماشا می نشیند.
بی جرم
بکش،
که
بنده مملوک
(زر خرید)
بی شرع ببر،
که
خانه یغما ست.
(خلیل خطیب رهبر، «دیوان غزلیات سعدی»، ص ۶۹)
معنی تحت اللفظی:
بدون
داشتن جرم بکشش.
برای
اینکه بنده زرخرید
آدم
نیست.
بی
اعتنا به قوانین جامعه،
غارت
کن.
برای
اینکه جامعه مثل خوان یغما ست.
سعدی
در این بیت شعر،
بی جرم کشتن مملوک، یعنی
بنده زر خرید را همانقدر مباح می داند که بی شرع بردن از خانه یغما را.
دیگر از غمخواری با بنده مملوک بینوا
(غم بینوایان رخم زرد کرد)
خبری نیست
و
از
ریش بنده زرخرید،
که
جای خود دارد،
از
ریختن خونش
حتی
ابائی ندارد.
هومانسم،
علاوه بر خرد خارائین،
پیگیری و
استمرار عقیدتی
هم
می طلبد.
محتوای این بیت شعر
را
با
محتوای بیت زیر مقایسه کنید:
یکی اول از تندرستان منم
چو
ریشی ببینم، بلرزد تنم
معنی
تحت اللفظی:
من
بی
اعتنا به تندرستی ام
تاب
تحمل زخمی بر اندام کسی
را
ندارم.
ادامه
دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر