احسان طبری
کتاب «از دیدار خویشتن» متشکل از دستنوشته های بهجامانده از طبری
ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطان پور
۱
ما یاران سابق دکتر محمد مصدق
را
با
خود دکتر مصدق
فرق میگذاشتیم
و
آنها
را
مردمی سازشکار، نزدیک به آمریکا، و طرفدار سرمایهداری
میشمردیم
و
چشم امید به روحانیت مبارز و بر رأس آنها آیتالله خمینی
دوخته بودیم.
تمام این مواضع
از
نظر جناح راست رهبری،
پرت و مضحک و مندرآوردی
بود.
طبری
باند ایرج اسکندری
را
جناج راست حزب توده
و
باند نورالدین کیانوری
را
جناج چپ حزب توده
جا می زند.
قبل از بررسی صحت و سقم موضع باند ایرج اسکندری
بهتر است،
خاطر نشان شویم
که
جناح بندی باندها
خنده آور است.
هرگز
کسی
باندهای مافیایی
را
به
جناح راست و چپ
طبقه بندی نمی کند
تا
خلایق
را
از
خنده
روده بر کند.
۲
ما یاران سابق دکتر محمد مصدق
را
با
خود دکتر مصدق
فرق میگذاشتیم
و
آنها
را
مردمی سازشکار، نزدیک به آمریکا، و طرفدار سرمایهداری
میشمردیم
و
چشم امید به روحانیت مبارز و بر رأس آنها آیتالله خمینی
دوخته بودیم.
تمام این مواضع
از
نظر جناح راست رهبری،
پرت و مضحک و مندرآوردی
بود.
پرت و مضحک و من در آوردی از دید باند ایرج اسکندری
چیست؟
فرق گذاشتن میان مصدق و یاران او
واقعا
پرت و پلا
ست.
حتی
به
نظر جوانشیر که یکی از اعضای باند کیانوری بوده است.
چشم امید دوختن به اشرافیت فئودالی ـ فوندامنتالیستی
(خمینی و لاشخورهای دور و بر او)
بدتر از پرت و پلا
و
بدتر از مضحک
و
واقعا
من درآوردی
است.
چشم امید دوختن به اشرافیت فئودالی ـ فوندامنتالیستی
نشانه بی چون و چرای خریت و خردستیزی
است.
کیانوری با این موضعگیری مبتنی بر باندبازی آوانتوریستی
آبروی حزب توده
را
بر باد داده است.
سرکوب حزب توده به فتوای خمینی
نوعی خدمت ارتجاع سرخ و سیاه به حزب توده بوده است.
عدو شده سبب خیر
چون
خدا خواسته.
۳
بحثهای ناهمواری،
گاه شدید، گاه خفیف،
از ۱۳۵۳ تا ۱۳۵۷،
سال انقلاب (عنگلاب)،
جریان داشت.
بهتر
است
که
بحث باندها
را
منعکس کند تا خواننده قادر به قضاوت باشد.
چون جوجه
را
آخر پاییز
در
خاوران
می شمارند.
۴
در
سال ۱۳۵۷
جناح راست
با
دیدگانی از حیرت گشاده،
دید
که
موج انقلابی (عنقلابی) بالا میگیرد
و
نقش روحانیت و آیتالله خمینی
دم به دم چشمگیرتر میشود
و
جبهه ملی
از
خود
نوسانات سازشکارانه سختی
نشان میدهد.
باند کیانوری
مرتکب خطاهای خطیری شده است:
اولا
عاجز از تمیز انقلاب از عنقلاب و عنگلاب
بوده است.
ثانیا
عاجز
از
شناخت فوندامنتالیسم
بوده است
که
همشیره فاشیسم
است.
ثالثا
عاجز از ترجیح «لیبرالیسم» بورژوایی ـ واپسین به فئودالیسم فاشیستی ـ فوندامنتالیستی
بوده است.
و
حتی
بدتر
لیبرال
را
به
فحش واژه
مبدل کرده است
و
فوندامنتالیسم و فاشیسم
را
به
آب زمزم شسته است.
رابعا
در
پشتیبانی از دولت خلق یهود و اقلیت های ملی و مذهبی
کوتاهی کرده است.
۵
به تناسب فراز و نشیب حوادث،
جناح راست
و
بر رأس آن
اسکندری،
گاه عقب مینشست و خود را دمساز میساخت،
ولی گاه خشمناکانه حملهور میشد.
اسناد این بحثها همگی با خط صاحبان آن موجود است
و
هرگاه حزب صلاح بداند
نشر خواهد داد
و
خود داستانی است عجیب.»
باید
نظرات باند اسکندری
توضیح داده شوند،
تا
خواننده قادر به قضاوت باشد.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر