الکسی ماکسیموویچ پِشکوف
( ۱۸۶۸– ۱۹۳۶)
داستاننویس، نمایشنامهنویس و مقالهنویس
انقلابی روس
از بنیانگذاران سبک رئالیسم سوسیالیستی
درنگی
از
یدالله سلطانپور
سخنرانی ماكسيم گوركى
نويسنده نامدار روس در کانون نویسندگان روس در سال ۱۹۱۶ مسکو
نويسنده نامدار روس در کانون نویسندگان روس در سال ۱۹۱۶ مسکو
در جهان سه گونه دزد هست:
دزد معمولی
دزد سیاسی
دزد مذهبی
دزد معمولی
دزد سیاسی
دزد مذهبی
۱
دزدان مذهبی
کسانی هستند
که
این دنیای زیبای تان
را،
جرات اندیشیدنتان
را،
علم و دانشتان
را،
عقل و خردتان
را،
جشن و شادمانیتان
را،
سلامتی تن و روانتان
را،
دارایی و مالتان
را
و...
میدزدند.
کسانی هستند
که
این دنیای زیبای تان
را،
جرات اندیشیدنتان
را،
علم و دانشتان
را،
عقل و خردتان
را،
جشن و شادمانیتان
را،
سلامتی تن و روانتان
را،
دارایی و مالتان
را
و...
میدزدند.
گورکی
میان روحانیت و دزد جماعت
علامت تساوی می گذارد.
یعنی
روحانیت
را
با
تحتانی ترین قشر اجتماعی
با
لومپن پرولتاریا
یکسان قلمداد می کند.
در
جامعه ـ تئوری گورکی
طبقه حاکمه
وجود ندارد.
جامعه
به
دو «طبقه» زیر تقسیم می شود:
الف
توده
ب
دزد جماعت
گورکی
دیالک تیک توده و طبقه حاکمه
را
به
شکل دوئالیسم توده و دزد جماعت (لایه ای از لومپن پرولتاریا) بسط و تعمیم می یابد.
گورکی
به
لحاظ تئوریکی
از
آنارشیست ها
هم
عقب مانده تر است.
آنارشیست ها
منکر طبقه حاکمه نبوده اند.
تفاوت و تضاد آنها با مارکسیست ها
این بوده
که
آنها
بورژوازی
را
یعنی
طبقه حاکمه جامعه سرمایه داری
را
دزد
می نامیدند
و
نه
استثمارگر.
آنارشیست ها
در
تحلیل نهایی
منکر رسالت تاریخی پرولتاریا
بوده اند.
دشمن سوسیالیسم بوده اند.
مخالف تشکیل حاکمیت پرولتاریا بوده اند.
سودای اصلی آنها
تبدیل همه اعضای جامعه
به
خرد مالک و خرده بورژوا
بوده است.
یعنی
محو همزمان دو طبقه اصلی جامعه سرمایه داری (بورژوازی و پرولتاریا) بوده است.
حیرت انگیز
این است
که
این لاطائلات گورکی
را
کسی
تجزیه و تحلیل نکرده است.
گورکی
از
الفبای مارکسیسم
حتی
بی خبر بوده است.
گورکی
نمی داند که مذهب چیست و فونکسیون روحانیت چیست.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر