۱۳۹۹ خرداد ۲۴, شنبه

از شاملوئیسم تا شاملوچیسم (فرهاد شهباز) (۵)


  تحلیلی
از
یدالله سلطان پور

نوید
تظاهرات در اسرائیل 
با
شعارهایی مشابه شعارهای خلق های امریکا: 
خلق فلسطین حق حیات دارند.
فلسطینی ها نمی توانند نفس بکشند.

  فرهاد شهباز
مرگ بر امریکا و اسرائیل!
فرهاد شهباز
که
خود
دربدر به دنبال منتقد بی نظر می گردد 
و 
خلایق 
را
به
دنبال منتقد بی نظر می گرداند،
اکنون
از
فرط حواس پرتی
 بسان اجامر حزب الله
 شعار مرگ بر امریکا و اسرائیل
 می دهد.
این شعار شهباز
نه
فقط
دال بر داشتن نظر
و
اعلام نظر،
بلکه
حتی
دال بر حفر سنگر و برافراشتن پرچم
است.
اکنون
ماهیت شاملوئیستی و شاملوچیستی شهباز
روشن می شود:
شاملوئیسم و شاملوچیسم
بسان  فاشیسم و نازیسم و میلیتاریسم و فئودالیسم و فوندامنتالیسم
جریانی انتی سیمیتیستی و آنتی امپریالیستی
است.
بی دلیل نیست
که
خیلی از طویله های سیاسی وطنی
جلال ال احمد و احمد شاملو و نوچه های آنها
را
سوسیالیست و کمونیست دوآتشه
تصور می کنند.
نوید
فریب شعار شهباز
را
نمی خورد
و
اعلام می دارد
که
او
مشکلی با کشورها 
ندارد.
برای او
طبقات حاکمه
و
فرماسیون های اقتصادی
 مطرحند 
و 
نه
 کشورها.
فرهاد شهباز
نظام سرمایه داری متولی دارد و مدیر دارد
و 
مدیرش 
هم
 امریکا و آلمان و انگلیس و فرانسه 
هستند
و 
اسرائیل 
هم 
عامل سرکرده ی آنها 
امریکا
ست 
در
 منطقه!

منظور از مرگ 
هم
 مرگ نوع رژیمهای آنها
ست!

این جواب شهباز به نظرات علمی نوید است.

۱
نظام سرمایه داری متولی دارد و مدیر دارد
و 
مدیرش 
هم
 امریکا و آلمان و انگلیس و فرانسه 
هستند
فرماسیون های اقتصادی
(نظامات اجتماعی)
در
قاموس طرفداران شاملوئیسم و شاملوچیسم
کارخانه و شرکت و مؤسسه و ملک و مستغلات
و
کشورهای معینی
متولی و مدیر آنها 
هستند.

بدین طریق
جای دیالک تیک مناسبات تولیدی و نیروهای مولده
(بسط و تعمیم دیالک تیک فرم و محتوا) 
را
و
دیالک تیک زیربنای اقتصادی (مناسبات تولیدی) و روبنای ایده ئولوژیکی
(بسط و تعمیم دیالک تیک ریشه و تنه و شاخه و برگ و بار)
را
دیالک تیک ارباب و املاک
می گیرد
که
بسط و تعمیم دیالک تیک سوبژکت و اوبژکت است.

بدین طریق
طبقه حاکمه
به
صورت کشورهای معینی
(مرز و بوم معینی)
تحریف می شود
و
جای سوبژکت تاریخ
(پرولتاریا)
را
کشورهای معینی می گیرند
و
در
تحلیل نهایی
طبقه حاکمه امپریالیستی و فئودالی ـ فوندامنتالیستی
می گیرد.

نوید
در
این تحریفات شهباز
نوعی
جغرافیاگرایی جلال آل عبایی ـ روح اللهی
کشف می کند
و
انکار دیالک تیک پرولتاریا و بورژوازی
از
سویی
و
انکار دیالک تیک توده و طبقه حاکمه
از
سوی دیگر
توسط شهباز و شرکاء
را
به
درستی
به
نقد می کشد.
 
این تحریفات تئوریکی ـ شاملوئیستی شهبازاما
عملا
به
چه معنی اند؟

۲
نظام سرمایه داری متولی دارد و مدیر دارد
و 
مدیرش 
هم
 امریکا و آلمان و انگلیس و فرانسه 
هستند
فرهاد شهباز به اصطلاح بی نظر و بی طرف
یکی از اقطاب محور شر
را
کشورهای معینی
را
اگر
تیز بنگریم
همان
یهودیان مورد نظر هیتلر و شرکاء
را
نشان خواننده تحریفات فاشیستی خود می دهد
تا
بعد
قطب دیگر
را
یعنی 
محور خیر
را
از
خورجین تئوریکی ـ فاشیستی ـ فوندامنتالیستی اش
بیرون کشد و معرفی کند.

حدس بزنید
چه
چیزی
به
عنوان آلترناتیو محور شر (یهودیان)
عرضه خواهد شد.

۳
نظام سرمایه داری
 متولی دارد و مدیر دارد
و 
مدیرش 
هم
 امریکا و آلمان و انگلیس و فرانسه 
هستند
و 
اسرائیل 
هم 
عامل سرکرده ی آنها 
امریکا
ست 
در
 منطقه!
 
فرماسیون اقتصادی سرمایه داری
اکنون
با
متد و معیار جغرافیایی فاشیستی ـ فوندامنتالیستی 
(متد و معیار جلال آل عبایی ـ خمینیایی، نه شرقی ـ نه غربی)
به
کشورهای معینی در جرافیای جهان و منطقه طبقه بندی می شوند:
 
 امریکا و آلمان و انگلیس و فرانسه
 در
 جهان
و 
اسرائیل 
در
 منطقه خاور میانه.

کشور اسرائیل
(مرز و بوم و نه طبقات اجتماعی آن و نه فرماسیون اقتصادی آن)
به
عنوان
عامل امریکا
در
منطقه
قلمداد می شود.

اکنون
آنتی نوم غیر قابل حلی
(تناقض لاینحلی)
وارد تئوری فاشیستی به طور کلی می شود:
مگر
قرار نبود،
خلق یهود
مظهر شر مطلق باشد؟

مگر قرار نبود، 
اسرائیل 
(به قول خاتمی شیاد در مصاحبه با خبرنگاران سوئیس)
پایتخت (مرکز تصمیمیگری) امریکا 
باشد؟

حالا
چطور شد
که
کشور خلق یهود
عامل و نوکر و خادم و غلام کشور امریکا
شد؟

۴
منظور از مرگ 

هم
 مرگ نوع رژیمهای آنها
ست!

اکنون
تبصره ای وارد تئوری فاشیستی ـ فوندامنتالیستی شهباز می شود:
منظور شهباز 
از
مرگ بر امریکا و اسرائیل!
مرگ بر رژیم امریکا و رژیم اسرائیل
است.

منظور علمای علامه شاملوئیسم از رژیم چیست
که
باید بمیرد
تا
بشریت نجات یابد؟

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر