سیاوش کسرائی
(۱۳۰۵ ـ ۱۳۷۴)
(اصفهان ـ
وین)
ویرایش و درنگ
از
ربابه نون
استخوان هایی از سفره ی رنگارنگش که
استخوان هایی از سفره ی رنگارنگش که
به سوی ما
پرتاب شده
با وفا مان
کرده است:
چاپلوسانه به
دور و بر پاهای کسی می پوییم
که
اتو دارد
شلوار سفیدش
هر روز
برق دارد
کفشش
و
به
دستان پر
انگشتری او ست
مدام
بافته ی شلاقی
چرمین و دسته طلا.
خیز می گیریم،
خیز می گیریم،
گهگاه
و
به
او
حمله کنان
پارس بر می
داریم
ما ولی خشمش
را هیچ نمی انگیزیم.
راست این است
راست این است
که
ما
خانگی او
شده ایم
لوس و شکلک
ساز و دست آموز
و
در
این خیل
که
در
مطبخ او
می لولند
جان آزادی با
خوی بیابانی نیست
سگ رامی شده ایم گرگ هاری باید.
پایان
سگ رامی شده ایم گرگ هاری باید.
پایان
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر