۱۳۹۹ خرداد ۱, پنجشنبه

درنگی در اندرزهای احسان طبری (۷)

 
احسان طبری
در بارۀ شیوۀ درستِ رفتارِ مبارزان با یکدیگر
[بحثی در بابِ اِتیکِ مارکسیستی]

منبع: سایت نوید نو
 
ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطان پور 
 
۱
شیوۀ رفتار و برخورد همرزمان در درون حزب و جنبش، 
از جمله یکی از منابع مهم پیدایش فضای روحی در درون حزب و جنبش است.


در این نظر احسان طبری
ذراتی از حقیقت
 وجود دارد.
 
طرز رفتار اعضای هر انجمن
در
جذابیت و سلامت آن انجمن
مؤثر است.
 
ایراد بینشی طبری
اما
از
نقطه نظر دیگری
است.
 
۲
شیوۀ رفتار و برخورد همرزمان در درون حزب و جنبش، 
از جمله یکی از منابع مهم پیدایش فضای روحی در درون حزب و جنبش است.
اولا
اگر
 شیوه رفتار
منبع صلح و صفا 
در
 انجمنی 
(عرصه خاص)
باشد،
باید
منبع صلح و صفا
در
جامعه
(عرصه عام)
هم
باشد.

اگر
طبری
به
این اندیشه  غلط خود
واقعا
پایبند باشد،
باید
طبری و حزب طبری
تمامت هم و غم و فکر و ذکر خود
را
به
انتقاد از «شیوه رفتار» وحشیانه وحوش قرون وسطایی جماران
مبذول دارد
که
«به سلامی 
گردن می زنند 
و
به
دشنامی
خلعت می بخشند.»

حزب طبری 
اما
سیاست مماشات و ماستمالی
(آسه برو، آسه بیا که گربه شاخت نزنه)
در
رابطه با این وحوش موحش
پیشه کرده بود
تا
اینکه نوبت به خودش رسید و دمار از روزگارش درآمد.
 
حزب طبری
و
در
رأسش
خود طبری
اندرز هشدارنده مارتین نیمولر 
(کشیش پروتستان نخست نازی و بعد تواب آلمان)
را
اصلا
به
خاطر خسته خود
خطور ندادند: 
اول 
به 
سراغ یهودی‌ها 
رفتند.
 
 من
 یهودی نبودم،
 اعتراضی نکردم  
 
پس از آن 
به 
لهستانی‌ها 
حمله بردند.
 
من
 لهستانی نبودم 
و
 اعتراضی نکردم  
 
آنگاه
 به
 لیبرال‌ها 
فشار آوردند.
 
من
 لیبرال نبودم، 
اعتراض نکردم
 
 سپس 
نوبت به کمونیست‌ها
 رسید .
 
کمونیست نبودم
بنابراین
 اعتراضی نکردم 
 
سرانجام 
به 
سراغ من
 آمدند 
 
هر چه فریاد زدم 
کسی 
نمانده بود 
که
 اعتراضی کند.

هر که ناموزد ز پیر روزگار،
هیچ ناموزد ز هیچ آموزگار.
 
طبری و حزب طبری
تکرار مو به موی جنایات هولناک نازی های المان
توسط فوندامنتالیست های شیعی جماران
را
در
نازی آباد ایران
حتی
نفهمیدند
و
مردند.
 
۳
شیوۀ رفتار و برخورد همرزمان در درون حزب و جنبش، 
از جمله یکی از منابع مهم پیدایش فضای روحی در درون حزب و جنبش است.
ایراد مهم تر این ادعای طبری
عدم درک دیالک تیک طرز زیست و طرز تفکر 
است
که
توسط حکیم ماتریالیست دیالک تیک ستیز آلمان
(لودویگ فویرباخ)
فرمولبندی شده است:
طرز تفکر در کاخ 
مغایر با طرز تفکر در کوخ
است.
 
حتی 
سعدی
از 
این دیالک تیک ماتریالیستی خبر داشته است:
 
باران که در لطافت طبعش خلاف نیست
در باغ لاله روید و در شوره بوم خس
 
طبری و حزب بی خبر از خرد طبری
تعیین کنندگی تعلقات طبقاتی افراد در اتیک و اخلاق آنان
(دیالک تیک زیربنای اقتصادی و روبنای ایده ئولوژیکی)
را
هرگز
نفهمیدند.
 
به
همین دلیل
صفوف حزب توده
از
توده
تهی ماند
و
بر سر حزب توده
همان
آمد
که
بر سر باخه آمده بود. 
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر