زندان فلات
سعید سلطانپور
درنگی
از
یدالله سلطانپور
ای دوست
ای برادر زندانی
این جا
میان مسلخ اندیشه و امید
روی فلات خون و فلز و کار
روی کران ماهی و مروارید
در بندر نظامی نفت و ناو
در کشتزارهای برنج و چای
و در کنار گله و گندم
ما
این بام های کوچک توفان
آهنگ پیشگوئی توفان ناگهان
در بندهای سرد قزل قلعه و اوین و حصار
زندانیان خسته ی این خاک نیستيم
ای برادر زندانی
این جا
میان مسلخ اندیشه و امید
روی فلات خون و فلز و کار
روی کران ماهی و مروارید
در بندر نظامی نفت و ناو
در کشتزارهای برنج و چای
و در کنار گله و گندم
ما
این بام های کوچک توفان
آهنگ پیشگوئی توفان ناگهان
در بندهای سرد قزل قلعه و اوین و حصار
زندانیان خسته ی این خاک نیستيم
زندانیان خسته ی این خاک
دیگرند
زندانیان خسته ی این خاک
در بند کارخانه و کار ستمگرند.
زندانیان خسته ی این خاک
در بند کارخانه و کار ستمگرند.
انبوه سرخ رنجبران
اینجا
زندانیان خسته ی زندان کشورند
زندانیان خسته ی زندان کشورند
اینجا سلاح و سکه و جاسوس
فرمانروای دوره ی شدادی است
و
خانه های مردم و سرتاسر فلات
انبوه بندهای عمومی و انفرادی است
انبوه بندهای عمومی و انفرادی است
ایران
در این میانه ی تشویش
مفهومی از اسارت و آزادی است
و
مفهومی از اسارت و آزادی است
و
باز همچنان
ما
ـ این بام های کوچک توفان ـ
آهنگ پیشگوئی توفان ناگهان
با
ما
ـ این بام های کوچک توفان ـ
آهنگ پیشگوئی توفان ناگهان
با
داغ های تافته
– گل های زخم و پوست –
با
– گل های زخم و پوست –
با
سینه های سوخته
می خوانیم
از بند بند قلعه ی تاریک
از بند بند قلعه ی تاریک
آزادی
ای تحول خونین
ای انقلاب دور و نزدیک
ای تحول خونین
ای انقلاب دور و نزدیک
پایان
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر