۱۳۹۹ خرداد ۹, جمعه

درنگی در فرازی «از دیدار خویشتن» احسان طبری (۳)

 
احسان طبری
کتاب «از دیدار خویشتن» متشکل از دستنوشته های به‌جامانده از طبری

ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطان پور
 
۱
ایرج می‌گفت
که
رژیم شاه
محکم است
و
شعار سرنگونی
شعاری بلامحتوی است.

چیزی
که
ما باید بطلبیم
حداکثر
اجرای قانون اساسی
است
که
اگر بدان دست یابیم
خود
تازه
یک فتح‌الفتوح
است.

این نظر ایرج اسکندری
به
چه معنی
است؟
 
ایرج اسکندری
به
عوض تحلیل رئالیستی ـ راسیونالیستی جامعه
به
تحلیل ساده لوحانه سستی و سفتی رژیم شاه
خطر و شق القمر می کند.
 
اولین نشانه نادانی نظری ایرج اسکندری
مطلق کردن  یکی از عناصر روبنای ایده ئولوژیکی جامعه
(رژیم شاه)
و
نادیده گرفتن زیر بنای اقتصادی آن
یعنی
دیدن هیئت حاکمه
و
نادیده گرفتن طبقه حاکمه
است.

دیدن هیئت حاکمه
که
هنر و شق القمر
نیست.

هر خری قادر به دیدن لاشخورهای حکومتی
است.

فلاکت فکری و فلسفی همه دکاکین مدعی نمایندگی حزب توده
کماکان
هم
همین است.

یکی
طرفدار سید علی
است، 
دیگری
طرفدار احمدی نجات
و
آن دیگری
طرفدار موسوی
آن دیگری
طرفدار مشد حسن روحانی
و
یکی دیگر
مخالف سید علی و ولایت فقیه
و
طالب تشکیل جبهه ای از مخالفین سید علی (ولایت فقیه)
است.

دم زدن الکی و خرکی این اجامر از اقشار و لایه های بورژوازی
بزک خر رنگ کن الک دولکی تئوریکی ئی بیش نیست.

۲
ایرج می‌گفت
که
رژیم شاه
محکم است
و
شعار سرنگونی
شعاری بلامحتوی است.

چیزی
که
ما باید بطلبیم
حداکثر
اجرای قانون اساسی
است
که
اگر بدان دست یابیم
خود
تازه
یک فتح‌الفتوح
است.
 
نتیجه درک ایدئالیستی تاریخ (جامعه)
هم
پیچیدن همین نسخه خرکی
است:
طلب اجرای قانون اساسی
است.
 
انگار
قانون اساسی
تحفه نطنز 
است.
 
ایرج اسکندی
خواهان لیبرالیزسیون جامعه برخاسته از توفان انقلاب ضد فئودالی سفید است.
مخالف دیکتاتوری انقلابی بورژوازی مدرن است.
 
ایرج اسکندری
عقب مانده تر از محمدرضا شاه است.
 
سمتگیری سیاسی ایرج اسکندری
شبیه سمتگیری سیاسی اجامر نیمه فئودال ـ نیمه بورژوای جبهه ملی و نهضت آزادی و غیره
است.

 
طرفه این است
که
اجامر عنقلابی چپ نو
از
قبیل فرج سرکوهی
در
تهران غضنفر
همین ایرج اسکندری
را
چنان باد می کنند
که
خلایق خر
مشتبه می شوند
و
خیال می کنند که منجی موعود است.
 
 
حالا
معلوم می شود
که
حزب توده
اصلا
تحلیل فرماسیونی و طبقاتی از جامعه نداشته است.
 
فتح الفتوح حزب توده
واداشتن دیکتاتوری انقلابی بورژوایی
(روبسپیر)
به
عقب نشینی و اجرای قانون اساسی کذایی
است.
 
یعنی
کسب آزادی بیان و مطبوعات و تشکیلات فئودالی ـ روحانی ـ بورژوایی ـ سنتی ـ ارتجاعی است.

۳
اسکندری و هم‌اندیشانش 
بر آن بودند
که
شاه
در
وضع سیاسی - اقتصادی بحران‌آمیزی
نیست
و
درست
است
که
سیاست ضد ملی و ضد دموکراتیک او
را
تصدیق داشتند
ولی
در
جامعه‌ ایران
واکنشی علیه آن
نمی‌دیدند.
 
وضع فکری و فلسفی طبری
واقعا
تأسف بار
است.
 
معلوم نیست
 که 
سران حزب توده،
طرفدار «تئوری فاشیستی نخبگان» اند و یا حداقل حدیثی از مارکسیسم شنیده اند.
 
به
این جمله طبری
باید
اندکی دقت داشت:
اسکندری و هم‌اندیشانش 
بر آن بودند
که
شاه
در
وضع سیاسی - اقتصادی بحران‌آمیزی
نیست
 
طبری و دیگر سران فلسفه فقیر حزب بینوای توده
را
سخن
از
شاه
است
و
نه
طبقه حاکمه.
 
سخن
از
مهره ای از مهره های بخش مدرن طبقه حاکمه
است
و
نه
از
جامعه.
 
جامعه - تئوری حزب توده
در
بهترین حالت
بورژوایی 
است.

اکنون هم همه رسانه های امپریالیستی
را
سخن
از
شخصیت های سیاسی و اقتصادی و غیره 
است
و
نه
 از
طبقات اجتماعی.
 
سخن
از
مهره ها 
ست
و
نه
از 
جامعه.

این
نشانه بارز نوعی عوامفریبی
است.

۴
اسکندری و هم‌اندیشانش 
بر آن بودند
که
شاه
در
وضع سیاسی - اقتصادی بحران‌آمیزی
نیست
 
اصلا
منظور طبری و شرکاء
از
بحران سیاسی ـ اقتصادی شاه
چیست؟
 
یکی از خریت ها و خطاهای خطیر حزب توده
از آغاز تشکیل تا پایان سرکوب
شاه ستیزی
بوده 
است
و
نه
طبقه حاکمه ستیزی.
 
حزب توده
ظاهرا
غافل از طبقه حاکمه بوده است.
 
اگر اشعار شعرای توده ای و شعارهای سرداران حزب توده
پای چوبه تیرباران
تحلیل شوند،
از
درک ایدئالیستی حزب توده از تاریخ
مثلا
از
مهره ستیزی
و
نخبه گرایی حزب توده
پرده برمی افتد.
 
یکی از دلایل شیخ شیفتگی اخیر حزب توده
همین شاه ستیزی سطحی، کورکورانه و ساده لوحانه حزب توده بوده است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر