۱۳۹۹ فروردین ۲۰, چهارشنبه

تأملی در تصورات و تخیلات و توهمات کسری فروهی (۲۲)

 
در جستجوی بدیل:
بازگشت به دیالکتیک انقلابی

کسری فروهی
(۱۳۶۳)

منبع:
نوید نو

ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطانپور
 
۱
 
گئورگ ویلهلم فریدریش هگل
(۱۷۷۰ ـ ۱۸۳۱)
آثار هگل به 14 بخش طبقه بندی می شود:
آثار آغازین (جوانی)
آثار انتقادی ینا
طرح های سیستمی ینا
فنومنولوژی روح
منطق 
(کوچک و بزرگ)
فلسفه طبیعت
روح سوبژکتیف
روح اوبژکتیف (خطوط اصلی فلسفه حقوق)
فلسفه تاریخ
آثار مربوط به سیاست روز
فلسفه هنر
فلسفه مذهب
فلسفه و تاریخ فلسفه
دایرة المعارف علوم فلسفی
لنین
 پس از تبعید به برن در سال ۱۹۱۴ 
از 
موقعیت به دست آمده 
نهایت استفاده را برده و به‌طور جدی مطالعه آثار هگل 
به‌ویژه
 اثر سترگ وی "علم منطق "
 را 
آغاز کرد 
که
 به
 نتایجی سوای آن‌چه خود در سال‌ها پیش در کتاب "مارکسیسم و امپریوکریتیسیسم " رسیده بود
 دست یافت.
حریف از پیروان مارکسیسم جبر باور
به
لنین
می رسد.
 
قسم به قبر قمر بنی هاشم
که
حریف
نه
منطق بزرگ و کوچک هگل
را
دیده است
و
نه
ماتریالیسم و امپیریوکریتیسیسم لنین 
را
 
برای اینکه اسامی این آثار را حتی نمی داند.

منطق بزرگ و کوچک هگل
را
علم منطق
می نامد
و
 ماتریالیسم و امپیریوکریتیسیسم لنین
را
"مارکسیسم و امپریوکریتیسیسم " 
 
این 
اما
مانع آن نمی شود
که
حریف
هگل
را
برتر از کلاسیک های مارکسیسم ـ لنینیسم
قرارد هد 
و
ادعا کند
که
لنین
پس از مطالعه «علم منطق» هگل (؟)
ارشاد شده 
و 
به
 اشتباهات خود در اثرش تحت عنوان «مارکسیسم و امپیریوکریتیسیسم» (؟) 
پی برده است.

سؤال این است 
که
هیئت تحریریه نوید کهنه و نو
چرا
حتی
 از
 اسم اثر لنین 
خبر ندارند؟
 
۲
این 
نقطه عطفی تاریخی 
  در 
پیوند تئوری ماتریالیستی با پراکسیس 
به شمار می‌رود،
 زیرا لنین پس از شرحی که خیلی خلاصه به آن اشاره خواهم کرد 
می‌نویسد: 
«پراکسیس می‌تواند از رهگذر عقل برپایه شناخت و کاربرد قوانین عینی
 واقعیت بیرونی 
را 
دگرگون کند.»
 
منظور حریف 
از  
مفهوم «پیوند تئوری ماتریالیستی با پراکسیس»
چیست؟
 
حریف
نمی داند 
که
 ماتریالیسم 
فلسفه
است
و
انواع متفاوت و حتی متضاد داشته است.

مراجعه کنید
به
ماتریالیسم
دایرة المعارف فلسفه بورژوایی واپسین

منظور از مفهوم «تئوری ماتریالیستی» چیست؟

این فرمولبندی ها
نشانه نادانی فلسفی حریف است.
 
کدام تئوری کدام ماتریالیسم مورد نظر است؟

پراتیک
یکی از مفاهیم مهم ماتریالیسم تاریخی و تئوری شناخت ماتریالیستی
است.
 
 واژه «پراتیک»
 در 
 فلسفه مارکسیستی – لنینیستی  
به  
معنی مجموعه روند جامعه ای تحول واقعیت عینی  
توسط آدمیان است  
که  
بخشا و یا کلا 
 با 
 نفوذ افکار در واقعیت عینی  
هدایت می شود.
 
مراجعه کنید
به
پراتیک
 
۳
 زیرا 
 لنین 
پس از شرحی که خیلی خلاصه به آن اشاره خواهم کرد 
می‌نویسد: 
«پراکسیس می‌تواند از رهگذر عقل برپایه شناخت و کاربرد قوانین عینی
 واقعیت بیرونی 
را 
دگرگون کند.» 
 
عجب استدلالی!
چون لنین راجع به پراتیک
چنین گفته،
پس
او
  «به‌طور جدی مطالعه آثار هگل 
به‌ویژه
 اثر سترگ وی "علم منطق "
 را 
آغاز کرده
که
 به
 نتایجی سوای آن‌چه خود در سال‌ها پیش در کتاب "مارکسیسم و امپریوکریتیسیسم " رسیده بوده،
 دست یافته است.»
 
و
«این نقطه عطفی تاریخی در پیوند تئوری ماتریالیستی با پراکسیس»
بوده است.
حریف خبر ندارد که موضوع ماتریالیسم و امپیریوکریتیسیسم
چیز دیگری است.
 
دلیل نادانی حریف
بی خبری او از اتئوری شناخت مارکسیستی ـ لنینیستی
است.
 
۴
«پراکسیس می‌تواند از رهگذر عقل برپایه شناخت و کاربرد قوانین عینی
 واقعیت بیرونی 
را 
دگرگون کند.» 

این نه یک گزاره سهل و برتری دادن به پراتیک در برابر تئوری 
بلکه برعکس 
حاصل درک لنین از دیالکتیک انقلابی 
 است
 که
 وی بی‌خبر از مطالعات مارکس بر روی آثار هگل به آن دست یافته بود. 
(کتاب "دست‌نوشته‌های اقتصادی – فلسفی " سال‌ها پس از مرگ لنین کشف و منتشر شد).
 
عجب خرافاتی!
حریف حتی عاجز از درک منظور لنین در این جمله است.
 
او
 اصلا نمی داند که پراتیک چیست.
 
حریف ضمنا
نمی داند که پراتیک در دیالک تیک تئوری و پراتیک
وجود دارد.
 
حریف
حتی
نمی داند
که
در
دیالک تیک تئوری و پراتیک
نقش تعیین کننده
در
تحلیل نهایی
 از
 آن پراتیک
است.
 
به همین دلیل 
خیال می کند که 
لنین
 بسته به میل و هوس خویش
  «به پراتیک در برابر تئوری برتری داده است.»
 
 حریف ضمنا
نمی داند
که
مفهوم پراتیک
یکی از مهمترین کشفیات کلاسیک های مارکسیسم (مارکس و انگلس)
هم
در
ماتریالیسم تاریخی
و
هم
در
تئوری شناخت
بوده است.
 
۵
این نه یک گزاره سهل و برتری دادن به پراتیک در برابر تئوری 
بلکه برعکس 
حاصل درک لنین از دیالکتیک انقلابی 
 است
 که
 وی بی‌خبر از مطالعات مارکس بر روی آثار هگل به آن دست یافته بود. 
(کتاب "دست‌نوشته‌های اقتصادی – فلسفی " سال‌ها پس از مرگ لنین کشف و منتشر شد). 
 
پراتیک
به
خیال خام حریف
 «حاصل درک لنین از دیالکتیک انقلابی» کذایی 
بوده است.
 
دلیل حریف این است
که
لنین
دستنوشته های مارکس
را
که
نتیجه «مطالعات مارکس بر روی آثار هگل بوده»
و
نه
نتیجه نقد ماتریالیستی ـ دیالک تیکی ـ تاریخی مارکس بر آثار هگل
هنوز نخوانده بوده است.
 
حریف
خیال می کند
که
مارکس
فقط
در
دست نوشته هایش در دوره جوانی
به
پراتیک
یعنی
به
مهمترین کشف خود
اشاره کرده است.
 
حریف
عملا
هگل
را
برتر از کلاسیک های مارکسیسم ـ لنینیسم
به
خلایق 
قالب می کند.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر