لطایف
الملل
برگردان
شین
میم شین
۱
۵
زن
رومی معتبری
که
شهره
در صرفه جویی بود،
از
باسوس
طنزپرداز
روم
شکوه
داشت
که
گفته:
«من
کفش کهنه می خرم.»
باسوس
شنید
و
گفت:
«من
هرگز
چنین
چیزی نگفته ام.
من
فقط
گفته
ام
که
تو
کفش
کهنه می فروشی.»
۶
پاروه
نتو
آثار
هنری اش
را
به
میهمانان
نشان
می داد و توضیح می داد.
«این
کاساندرا
ست
که
پسرانش
را
به
قتل
می رساند.
نقره
خالص.
این
هم
جامی
از
شهر
کورینت
است
با
نقشی
از
ددالوس
که
نیوب
را
در
اسب
تروا
حبس
می کند.
نقره خالص.
۷
ترمیس
توکل
که
تازه
ازدواج
کرده بود،
گفت:
«پسر
کوچولوی من به تمامی یونان حکومت می کند.
برای
اینکه آتنی ها به یونان حکومت می کنند
و
من
هم
به
آتنی
ها
حکومت
می کنم
و
همسر
من
به
من
حکومت
می کند
و
پسرکم
به
همسرم.
۸
یونانی
ئی به مطب پزشک رفت.
گفت:
«همیشه.
وقتی
از خواب بیدار می شوم، تا نیم ساعت سرگیجه دارم.
چه
کنم؟»
پزشک
حاذق گفت:
«نیم
ساعت دیرتر بیدار شو.»
۹
مفتخور
معروفی در آتن
بدون
دعوت نامه
وارد
خانه ای شد
که
جشن
گرفته بودند.
صاحبخانه
گفت:
«گورت
را
گم
کن،
چون
جا
برای افراد اضافی نداریم.»
مفتخور
گفت:
«یک
بار دیگه بشمار
و
از
من
شروع به شمردن کن.»
ادامه
دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر