جعل تاریخ با گلسرخی
هنوز پژواک صدای خسرو گلسرخی
- گرچه ضعیف شده -
از دادگاه رژیم پهلوی به گوش می رسد:
ان الحیاه عقیدة والجهاد.
سخنم
را
با
گفتهای از مولا حسین،
شهید بزرگ خلقهای خاورمیانه
آغاز میکنم.
من که یک مارکسیست لنینیست هستم، برای نخستین بار عدالت اجتماعی را در مکتب اسلام جستم و آنگاه به سوسیالیسم رسیدم."
( از دفاعیات خسرو گلسرخی و کرامتالله دانشیان)
گلسرخی ها را برای سهل انگاری شان در فهم تاریخ معاصر و دید سیاسی اجتماعی خطا آمیزشان از رابطه منفی مذهب (اسلام ) و اسلامیسم (قدرت سیاسی ) بایستی در حافظه تاریخی خود به خاطر بسپاریم.
بمنظور آموختن از تاریخ تراژیک جاری، که حرکات و بینشهای مردود یعنی لغزیدن از سیاهی به سیاهی، از مولا حسین به میم - لام، و اینها بایستی نقد، نفی و طرد شوند.
دوران بعد از جنگ جهانی دوم و نسل گلسرخی ها، ال احمد ها…
- جامعه روشنفکری -
بازتاب زخمهای تاریخی - عینی جوامع پیرامونی سرمایه در همگرا شدن با روند منفی اسلام و اسلامیزاسیون (دستگاه ایدئولوژی سیاسی طبقات حاکم و مسلط) هستند.
گلسرخی ها
- مارکسیستهای اسلامی-
با افکار بسیارعامیانه و سیاسی خود رابطه ای
ـچه مفهومی یا حتی اقتباسی با نگرشهای مارکس (+ایسم) از تاریخ جنبش طبقاتی و مبارزات طبقات پرولتری در زمینه های عدالت و آزادی های اجتماعی هرگز نمی توانست
ایجاد کنند.
از قضا کل افکار منحرف و سیاسی نسل همفکر گلسرخی با جنبش اسلامیستهای شیعه و در متن شکست قیام بهمن ۵۷ یکبار و برای همیشه، حداقل در جغرافیای ایران، واقعیت تاریخی یافت.
پیک پیکار
در
جنبشی که تحت نام مارکسیسم تاریخاً وجود داشته ما مسخ آن، و انحراف بنیادی
از آن، و در تحلیل نهائی سرهم شدن دستگاه ایدئولوژیک- سیاسی که جز عنوان
بر خود نهاده، ارتباط دیگری با مارکسیسم انقلابی نداشته و ندارد.
تمامی
جریانات موجود چپ تحت عنوان "کمونیسم" تبلوری
از دستگاه سیاسی چپ بورژوازی بوده اند.
این جریانات در مبانی اساسی
مارکسیسم و درک کمونیسم مارکس،
دارای انحرافات فاحش و غیر قابل سازگاری با
تئوری انقلابی مارکس
در
رو در روئی کامل
قرار دارند.
ترند (تمایلات) سوسیال دموکراتیک
در درون این سازمانها و احزاب نهادینه شده
و
آنها را تا مغز استخوان فاسد
کرده است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر