جامعه باز و بسته
انسان شناسی و فرهنگ
( جرمي شي يرمر،۱۳۸۶، ۱۴۳ ـ ۱۴۴)
پوپر
بعد از آنكه نقد كلي را به انديشمندان پيرو جامعه بسته وارد مي نمايد،
از
جامعه «باز» خود
صحبت به ميان مي آورد .
« خاطر پوپر در گرو آزادي فرد و ديگر خواهي است:
در
مورد اولي
او به انديشه كانت اشاره مي كند
در
خصوص» آن نوع حكومت
كه
از
طريق تدوين قوانين به نحوي كه آزادي هر كس بتواند با آزادي همه ديگر كسان همزمان وجود داشته باشد
بيشترين آزادي ممكن را براي افراد بشر تأمين مي كند
در
مورد دومي
[يعني ديگر خواهي]
پوپر
به
« آموزه محوري حكمت عملي كانت »
ارجاع مي دهد كه مي گويد
و هميشه بدان كه افراد انسانی [ هر يك في نفسه] غايتند و از ايشان صرفاً همچون وسيله اي براي رسيدن به غايات خود استفاده مكن».
«... در فصل بيست و چهارم جامعه باز
بحث پوپر
درباره آنچه ممكن است شالوده برتري اخلاقي خوانده شود
عبارت است از بيان مجدد بستگي كانتي آزاد با عقل بر اساس گفت گو راجع به رابطه آزادي و ديگر خواهي....
به نوشته او
خودگرايي پيوند نزديك دارد با خواست سياسي مهندس اجتماعي عقل
يعني البته مهندس تدريجي يا جز به جز
– به معناي بشر دوستانه
و
با
مطالبه عقلاني شدن جامعه و برنامه گذاري براي آزادي و براي كنترل آن به وسيله عقل يعني
نه
به وسيله «علم»
و
نه
به وسيله مرجعيت افلاطوني شبه عقلي
بلكه به وسيله عقل سقراط واري
كه
به حدود خود آگاه است و بنابراين به ديگران احترام مي گذارد
و
هدفش مجبور كردن ايشان ولو به خوشبخت شدن نيست»
جرمی شی یرمر
(۱۹۴۸)
استاد فلسفه در دانشگاه ملی استرالیا
معاون پوپر
(۸ سال)
ما این فرمایشات معاون پوپر
را
نخست تجزیه و بعد تحلیل می کنیم
تا
بلکه با تحفه نطنز موسوم به جامعه باز پوپر آشنا شویم:
۱
« خاطر پوپر در گرو آزادي فرد و ديگر خواهي است.
از
سر تا پای این جمله حریف
شلختگی
می تراود:
آزادی فرد
و
نه
آزادی فردی
دیگرخواهی
و
نه
آزادی اجتماعی و یا آزادی بشری
۲
در
مورد اولي
او به انديشه كانت اشاره مي كند
در
خصوص آن نوع حكومت
كه
از
طريق تدوين قوانين به نحوي كه آزادي هر كس بتواند با آزادي همه ديگر كسان همزمان وجود داشته باشد
بيشترين آزادي ممكن را براي افراد بشر تأمين مي كند
حریف می خواهد نظر پوپر را راجع به آزادی فردی توضیح دهد
ولی
به
صحرای کربلا می زند.
او
به
عوض تعریف مفهوم آزادی فردی
به
عوض تعریف مفهوم آزادی فردی
راجع به حکومت
پرت و پلا می بافد.
آزادی فردی
یعنی
نوع حکومت
زنده باد.
چه نوعی از حکومت؟
حکومتی که قوانین را چنان تدوین کند که «آزادي هر كس بتواند با آزادي همه ديگر كسان همزمان وجود داشته باشد.»
معلوم نیست که منظور حریف و پوپر از مفهوم فلسفی آزادی چیست.
ولی
این حکم پوپر به چه معنی است و دال بر چیست؟
۳
آزادي هر كس بتواند با آزادي همه ديگر كسان همزمان وجود داشته باشد.
آزادی
در
قاموس پوپر و معاونش
در
خارج
از
دیالک تیک ضرورت و آزادی
(دیالک تیک جبر و اختیار)
قرار دارد.
آزادی
بدین طریق
چیزی انتزاعی (مجرد) و سوبژکتیو
می گردد.
آزادی
بدین طریق
از
سیطره جبر (ضرورت)
خارج می شود.
مثال:
در
سیاره زمین
هر کس
تحت فشار جو
تولد می یابد
و
تحت همان فشار زندگی و کار می کند.
فشار جو
فرمی از جبر (ضرورت) عینی
است.
آزادی و اخیتار هر کس در سیاره زمین
به
واسطه جو زمین
تعیین و تحدید (محدودسازی)
می شود.
مثال دیگر:
در
هر جامعه
اعضای آن
تحت سیطره مناسبات تولیدی حاکم
یعنی
تحت سیطره زیربنای اقتصادی حاکم
یعنی
تحت حاکمیت طبقه حاکمه معینی
تولد می یابند و رشد می کنند.
آزادی و اختیار هر عضو جامعه
به
واسطه مناسبات تولیدی
تعیین و تحدید
می شود.
پوپر و معاون علامه اش
عقب مانده تر از علمای قرون و سطای فئودالی اند
که
از
دیالک تیک جبر و اختیار
خبر داشته اند.
۴
آزادي هر كس بتواند با آزادي همه ديگر كسان همزمان وجود داشته باشد.
بنا بر این خرافه پوپر
در
جامعه باز
همه اعضای جامعه
از
دهقان تا عمله
از
رختشو تا کلفت
همانقدر از نعمت آزادی برخوردارند که کلان زمینداران و کلان سرمایه داران برخوردارند.
این خرافه جامعه باز پوپر و حواریون عوامفریبش
اوتوپی تر از اوتوپی مدینه فاضله افلاطون و توماس مور
است.
چنین جامعه ای
حتی در عالم فانتزی و خیال
نمی تواند وجود داشته باشد.
حالا
ارزش و اهمیت و عظمت مارکسیسم ـ لنینیسم
مثلا
دیالک تیک جبر و اختیار
(ضرورت و آزادی)
و
دیالک تیک زیربنای اقتصادی و روبنای ایده ئولوژیکی
معلوم می شود.
۵
آزادي هر كس بتواند با آزادي همه ديگر كسان همزمان وجود داشته باشد.
آزادي هر كس بتواند با آزادي همه ديگر كسان همزمان وجود داشته باشد.
بنا بر این خرافه پوپر
در
جامعه باز
همه اعضای جامعه
از
دهقان تا عمله
از
رختشو تا کلفت
همانقدر از نعمت آزادی برخوردارند که کلان زمینداران و کلان سرمایه داران برخوردارند.
این خرافه جامعه باز پوپر و حواریون عوامفریبش
اوتوپی تر از اوتوپی مدینه فاضله افلاطون و توماس مور
است.
چنین جامعه ای
حتی در عالم فانتزی و خیال
نمی تواند وجود داشته باشد.
حالا
ارزش و اهمیت و عظمت مارکسیسم ـ لنینیسم
مثلا
دیالک تیک جبر و اختیار
(ضرورت و آزادی)
و
دیالک تیک زیربنای اقتصادی و روبنای ایده ئولوژیکی
معلوم می شود.
۵
آزادي هر كس بتواند با آزادي همه ديگر كسان همزمان وجود داشته باشد.
جامعه باز مورد نظر پوپر و معاونش
که
در
آن،
در
آن،
آزادی فردی و آزادی همگانی
همزمان وجود دارند،
یعنی
بر هم منطبق اند،
همزمان وجود دارند،
یعنی
بر هم منطبق اند،
فقط
می تواند
جامعه کمونیستی باشد.
یعنی
جامعه بسته
از
دید پوپر
باشد
می تواند
جامعه کمونیستی باشد.
یعنی
جامعه بسته
از
دید پوپر
باشد
و
نه
جامعه باز کاپیتالیستی و امپریالیستی.
جامعه باز کاپیتالیستی و امپریالیستی.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر