مریم بهاری
ویرایش و تحلیل
از
مسعود بهبودی
۱
محبوبه جون
قربون دستت،
یه قندپهلو برام بریز
که
کمرم داره دهن وا میکنه.
خواهر کمرتو باید ببندی.
الانم از زیر چادر بستم، ولی بعد هشتا شیکم زاییدن
مگه سلامتی میمونه؟
تو فکرکن یه دیوارو هشتا آجرشو ورداری،
والله فرومیریزه.
در
آثار مریم بهاری،
در
نهایت ناتورالیته (طبیعیت و صمیمیت)
نیمه دیگر جامعه
سانترالیزه
می شود.
نیمه دیگر جامعه
در
کانون فروزان قصه قرار می گیرد.
مرکزیت کسب می کند.
همه چیز قصه های مریم بهاری
حول لولای نیمه دیگر
می چرخد.
نیمه مرد
عینا و عملا
از
اریکه اقتدار سنتی دیرین
به
زیر کشیده می شود.
فرعیت و ناچیزیت
کسب می کند.
سایه واره
می شود.
مثلا
سیف الله خان
در
همین قصه
سایه ای از زهرا
ست.
سیف الله خان
خان پاسیوی
است.
اکتیو
زهرای خانه دار و در خانه دار
است
که
جزو و عضو لاینفک نیمه دیگر است.
ناچیز و چیز
از
مفاهیم دیالک تیکی حکیم سرخ طوس
اند:
که یزدان ز ناچیز چیز آفرید
بدان تا توانایی آرد پدید
سؤال برای ما
این است
که
این
خاصیت و خصوصیت کمیاب و کیمیا
چگونه
در
روح نویسنده
رسوخ
کرده است؟
به این مسئله بعدا برخواهیم گشت.
در
هر صورت
کم ترین تعمدی از سوی هنرمند در بین نیست.
هر صورت
کم ترین تعمدی از سوی هنرمند در بین نیست.
طبیعت هنر مریم بهاری
همین
است.
خاصیت (خاص بودن) و متمایزیت آثار مریم هنری هم همین است.
نه
تصنعی در آثار او به چشم می خورد و نه هارت و پورتی به گوش می رسد.
فرم تشکیل قصه های مریم بهاری
تعیین کننده محتوای فمینیستی، هومانیستی و ناتورالیستی آن است.
یعنی
فرم
مهر آهنین خود
را
بر
پیشانی محتوا
می کوبد.
دیالک تیک فرم و محتوا
(ظرف و مظروف)
این
خاصیت و خصوصیت
خاصیت و خصوصیتی کمیاب و کیمیا ست.
محبوبه جون
قربون دستت،
یه قندپهلو برام بریز
که
کمرم داره دهن وا میکنه.
در
اثر کار کمرشکن بر لب حوض
دمار از روزگار جسم و جانش در آمده است.
هم
جسمش خسته و کوفته است
و
هم
روح و روانش
آس و پاس
است.
نویسنده
دیالک تیک جسم و جان
را
در
کلام کبری
تبیین می دارد.
کمرم داره دهن وا میکنه.
دمار از روزگار جسم و جانش در آمده است.
هم
جسمش خسته و کوفته است
و
هم
روح و روانش
آس و پاس
است.
نویسنده
دیالک تیک جسم و جان
را
در
کلام کبری
تبیین می دارد.
کمرم داره دهن وا میکنه.
این
زبان طبیعی توده مولد و زحمتکش
است:
کمر
موجودیت کسب می کند.
انسان واره و یا حیوان واره می شود
و
از
فرط خستگی
از
نفس می افتد،
نقش زمین می شود
و
دهنش باز می ماند.
بسان خری، اسبی، استری
که
زیر بار کمرشکن
به
زانو در می آید.
۳
خواهر کمرتو باید ببندی.
محبوبه جون
رهنمود و راه حل و اندرز می دهد.
برای مقابله با درد کمر
کمر
را
باید بست.
بی کم ترین تردید
کمر خود محبوبه جون
هم
بهتر از کمر کبری نیست.
نیمه دیگر جامعه
هیچ چیز مشترک هم نداشته باشند،
درد مشترک
دارند.
همه
بدون استثناء
ستمدیده اند.
راه حل محبوبه جون
اما
راه حلی است که بهتر از هیچ است.
همین فرم کار خانگی
همین چمباتمه نشستن و کار کردن،
باید تغییر داده شود.
در جوامع پیشرفته
تغییر داده شده است.
نیمه دیگر
ضمنا
باید
اهل ورزش و تن «پروری» (تربیت بدنی)
باشد.
نیمه دیگر
ضمنا
باید از زیر بار کار کمرشکن خانگی
آزاد شود
تا
آزاد شود.
نیمه دیگر
بیش از نان و آب
به
کمونیسم
نیاز دارد.
۳
کبری فوت و فن کمربستن
را
می داند.
و
علاوه بر آن
می داند
که
خانه از پای بست ویران است:
تحلیلی بخردانه تر از این از کمردرد
نمی توان ارائه داد.
کسانی که نیمه دیگر جامعه
را
ضعیفه و ناقص العقل و ناقص الدنده و دندان
جا می زنند،
اگر خود خر نباشند، خر پرورند.
در
همین جمله مختصر و موجز کبری
دریایی از تجربه وتئوری
موج می زند.
هشت شکم زاییدن
یعنی
از
اندام خود
هشت بار کاستن.
یعنی
هشت بار تخریب اندام خود برای تولید مثل و بازتولید جامعه.
زنان
مولدان مضاعف اند:
هم
مولد مثل اند
و
هم
مولد مادی در صدها فرم.
زنان
اعضای همه فن حریف جامعه اند:
مولد مثل اند
پزشک و روانکاو و روان پزشک اند
خیاط اند
آشپزند
رفتگرند
رنگرزند
عمله و بنا و معمارند
خرنده و آورنده و سازنده اند.
زنان
با
تولید مثل
ضمنا
بازمولدین جامعه بشری اند.
دیالک تیک تولید و بازتولید
تحقیر نیمه دیگر جامعه
در
بهترین حالت
نشانه بی شعوری و بی شرمی
است.
طرز رفتار
با
پرولتاریا
و
زنان
به
مثابه
پرولتاریای مضاعف
شناسه سطح شرم و شعور هر جامعه
است.
کبری
روی تجربه خود
کار
کرده است
و
از
تجربه
دانش تجربی
استخراج کرده است:
این درک و توضیح کبری از تولید مثل
ستایش انگیز
است:
درک و توضیحی رئالیستی و راسیونالیستی
است.
بهتر از این نمی توان درک کرد و توضیح داد.
این
تازه
درک و توضیح فقط تولید مثل
است.
نیمه دیگر
تحت فشار سنت
به
عظمت کار خود در خانه
واقف نیست.
یعنی
فاقد خودشناسی و خودآگاهی طبقاتی و جنسیتی
است.
کبری
متفکری مولد و مولدی متفکر
است.
زنان شان
چنین اند، ایرانیان.
(حکیم ابوالقاسم فردوسی)
ادامه دارد.
زبان طبیعی توده مولد و زحمتکش
است:
کمر
موجودیت کسب می کند.
انسان واره و یا حیوان واره می شود
و
از
فرط خستگی
از
نفس می افتد،
نقش زمین می شود
و
دهنش باز می ماند.
بسان خری، اسبی، استری
که
زیر بار کمرشکن
به
زانو در می آید.
۳
خواهر کمرتو باید ببندی.
محبوبه جون
رهنمود و راه حل و اندرز می دهد.
برای مقابله با درد کمر
کمر
را
باید بست.
بی کم ترین تردید
کمر خود محبوبه جون
هم
بهتر از کمر کبری نیست.
نیمه دیگر جامعه
هیچ چیز مشترک هم نداشته باشند،
درد مشترک
دارند.
همه
بدون استثناء
ستمدیده اند.
راه حل محبوبه جون
اما
راه حلی است که بهتر از هیچ است.
همین فرم کار خانگی
همین چمباتمه نشستن و کار کردن،
باید تغییر داده شود.
در جوامع پیشرفته
تغییر داده شده است.
نیمه دیگر
ضمنا
باید
اهل ورزش و تن «پروری» (تربیت بدنی)
باشد.
نیمه دیگر
ضمنا
باید از زیر بار کار کمرشکن خانگی
آزاد شود
تا
آزاد شود.
نیمه دیگر
بیش از نان و آب
به
کمونیسم
نیاز دارد.
۳
الانم از زیر چادر بستم،
کبری فوت و فن کمربستن
را
می داند.
و
علاوه بر آن
می داند
که
خانه از پای بست ویران است:
ولی بعد هشتا شیکم زاییدن
مگه سلامتی میمونه؟
تحلیلی بخردانه تر از این از کمردرد
نمی توان ارائه داد.
کسانی که نیمه دیگر جامعه
را
ضعیفه و ناقص العقل و ناقص الدنده و دندان
جا می زنند،
اگر خود خر نباشند، خر پرورند.
در
همین جمله مختصر و موجز کبری
دریایی از تجربه وتئوری
موج می زند.
هشت شکم زاییدن
یعنی
از
اندام خود
هشت بار کاستن.
یعنی
هشت بار تخریب اندام خود برای تولید مثل و بازتولید جامعه.
زنان
مولدان مضاعف اند:
هم
مولد مثل اند
و
هم
مولد مادی در صدها فرم.
زنان
اعضای همه فن حریف جامعه اند:
مولد مثل اند
پزشک و روانکاو و روان پزشک اند
خیاط اند
آشپزند
رفتگرند
رنگرزند
عمله و بنا و معمارند
خرنده و آورنده و سازنده اند.
زنان
با
تولید مثل
ضمنا
بازمولدین جامعه بشری اند.
دیالک تیک تولید و بازتولید
تحقیر نیمه دیگر جامعه
در
بهترین حالت
نشانه بی شعوری و بی شرمی
است.
طرز رفتار
با
پرولتاریا
و
زنان
به
مثابه
پرولتاریای مضاعف
شناسه سطح شرم و شعور هر جامعه
است.
کبری
روی تجربه خود
کار
کرده است
و
از
تجربه
دانش تجربی
استخراج کرده است:
تو فکرکن
یه دیوارو
هشتا آجرشو ورداری،
یه دیوارو
هشتا آجرشو ورداری،
والله فرومیریزه.
این درک و توضیح کبری از تولید مثل
ستایش انگیز
است:
درک و توضیحی رئالیستی و راسیونالیستی
است.
بهتر از این نمی توان درک کرد و توضیح داد.
این
تازه
درک و توضیح فقط تولید مثل
است.
نیمه دیگر
تحت فشار سنت
به
عظمت کار خود در خانه
واقف نیست.
یعنی
فاقد خودشناسی و خودآگاهی طبقاتی و جنسیتی
است.
کبری
متفکری مولد و مولدی متفکر
است.
زنان شان
چنین اند، ایرانیان.
(حکیم ابوالقاسم فردوسی)
ادامه دارد.
ویرایش:
پاسخحذفطبیعت هنر مریم بهاری
همین
است.
خاصیت (خاص بودن) و متمایزیت آثار مریم هم همین است.