جمعبندی
از
مسعود بهبودی
آزادی بیان
را
چه سود
وقتی
کله
از
مغز اندیشنده
و
چنته
از
سخن سنجیده و اندیشیده
خالی است؟
را
چه سود
وقتی
کله
از
مغز اندیشنده
و
چنته
از
سخن سنجیده و اندیشیده
خالی است؟
بهزاد بی ادب خطاب به حریف مؤدب
از آنهايى هم سپاسگزاری که چون من كه معتقد هستند
اين پست هاي تان صرفا تزيين ويترين است
و
در اصل
نه توده اى
بلكه دستمال توالت الكساندر دوگين هستيد؟
۱
ای بی بی ثانی.
۲
بی بی اولین برژیت باردو بود
۳
بی بی ثانی = بهزاد بی ادب.
۴
به زبان بعضی ها
لومپن.
۵
ادبت کجا ست
ای بی ادب؟
۶
بی ادب محروم شد از لطف رب
(رب جماران و جمکران)
ناهید دال
سرعت وقایع، گیج کننده و غیر قابل تصور است،
فراخوان جلیقه زردها برای روز انترناسبونال در ۵ دسامبر،
نماد زیبای زایندگی بی نظیر پراتیک در جای جای جهان است.
این فراخوان،
«تقدم پراتیک و عملکرد راهبر و مهار کننده آن برای دانش » را به تئوریسین های رادیکال مارکسی یادآوری می کند.
۱
این جملات آغازین ناهید
مملو از ایرادات تئوریک است:
۲
جنبش جلقه زردها
در فرانسه
آدمی را به یاد جنبش ۶۸ در اروپا و امریکا می اندازد.
۳
جنبش
آنارشیستی ـ نیهلیستی ـ اخلاقی ـ هارت و پورتیستی که نتیجه نهایی اش
تشکیل احزاب سبز بورژوایی و گروهک های اولترا عنقلابی تروریستی ـ آوانتوریستی (عر عا عف) و بری گارد های سرخ و غیره) بود.
۴
با این جنبش ها و جریان ها
انرژی و نیروی عظیمی از توده
به
هدر داده می شود
تا
نهایتا
به
تضعیف سنگرهای رزم پرولتاریای انقلابی منجر شود.
۵
دوران ما دوران گذار گلوبال از کاپیتالیسم به سوسیالیسم است
و
سوبژکتی جز پرولتاریا و حزب مارکسیستی ـ لنیینستی اش ندارد.
۶
تو زردی جلقه زردها را می توان از آنجا کشف کرد
که
نئوفاشیست های ایتالیا
سودای همکاری و همراهی و همرأیی با آنها داشته اند.
۷
پراتیک
بدون حمایت پیگیر تئوری (مارکسیسم ـ لنیینسم)
به پرکتیسیسم (عملگرایی) می انجامد.
۸
که
به
آب در هاون کوبیدن و عرعر سر دادن
شباهت دارد.
۹
پراتیک
قبل از جامه عمل پوشی
باید تئوریزه شود
۱۰
به قول انگلس صلواة الله علیه
باید از کله بگذرد.
۱۱
پراتیک عاری از تئوری رهایش نهایی
در
تحلیل نهایی
آب به آسیاب همیشه گردان طبقه حاکمه انگل و ستمگر می ریزد.
۱۲
تئوری چنین پراتیک به ظاهر بی اعتنا به تئوری
تئوری طبقه حاکمه انگل است
۱۳
ضد دیالک تیکی پراتیک
دانش نیست.
دانش چیست؟
۱۴
ضد دیالک تیکی پراتیک
تئوری است.
۱۵
ضمنا اصطلاح تئوریسین مارکسی
خرافه ای بیش نیست.
۱۶
تئوریسن مارکسی
در حقیقت
تئوریسین امپریالیسم با ماسک مارکس است.
۱۷
مارکس را نباید با مارکسیسم عوضی گرفت
و
مارکسیستی را نباید با مارکسی اشتباه کرد
۱۸
مارکسیسم ـ لنینیسم
علم و ایده ئولوژی همزمان پرولتاریا ست
و
ربطی تعیین کننده به کلاسیک ها ندارد.
۱۹
به همان سان
که
شیمی ربط تعیین کننده به لیبیگ ندارد.
این شعر سیاوش
باید تحلیل شود.
۱
چنین خطای خطیری برای حزب توده جامعه ای
شرم انگیز است.
۲
حزب توده می بایستی
حداقل رساله های این زباله ها
را
مواعظ این مرتجعین کپک زده را
مواضع این ارتجاع سرخ و سیاه را
کتب و نشریات این اجامر بی شرم و شعور را
تجزیه و تحلیل کند
و
ماهیت طبقاتی اینها را
درک کند و توضیح دهد
۳
نه
اینکه با توهم تشکیل جبهه ضد انقلاب سفید با این زباله ها همکاری کند
و
آبروی حزب توده را بر باد دهد
و
ضمنا
بر باد رود
۴
چنین خطاهای خطیر خرکی
برای احزاب توده ای
قابل توجیه و ماستمالی نیستند.
۵
این شعر سیاوش
اعتراف و اقرار
به
فقر فلسفی عمیق در حزب توده
و
به
بیگانگی حزب توده با تفکر مفهومی است.
کلام آخر
· اینک آخرین کلام:
· «مرگ بر تو ای امام!
· مرگ بر تو ای حرامی نه در خور ثنا و احترام!»
· گفتی از زبان دلشکستگان
· گفتی از صف به رنج در نشستگان،
· خلق بر تو کرد آفرین
· خلق با تو گشت شادکام
· گفتی از هجوم بر ستم
· گفتی از خروش بر زر آوران زور گو،
· غاصبان سود جو،
· خواندمت سرود
· گفتمت سلام!
· توده را به صف گرفتمت
· ارتشی ز واژه های خشم دادمت،
· در امید آنکه یاری ام دهی.
· کار نیمه کاره را
· من کنم تمام!
· گفتمت که تیغ بر کشیده را به صاحبان زر بزن،
· تیغ را به دشمنان کارگر بزن
· بر کسی که خورده خون برزگر بزن
· تیغ را مکن به هرزه در نیام!
· لیک، ای دو رویه، تو
· تیغ را به قلب انقلاب ما زدی
· تیغ را ـ عبث ـ بر آفتاب ما زدی
· تا که روز روشنان کشد به شام
· حیف، آن هزارها گلی که همچو دل
· پیش پایت اوفتاد
· حیف باوری که خلق بر تو داد
· حیف از آن بلند موج سر شکن
· حیف از آن خروش
· حیف از آن قیام!
· اوف بر آن امید
· تف بر این نظام:
· کارگر به رنج
· برزگر به درد
· روسپی به کار
· نیکنام مردمی به دام
· بنگر انقلاب را که می رسد دوباره پرشکوه
· بنگر آفتاب را که می دمد فراز کوه
· رو، بمیر، ای ستاره کور
· طالع تو می کند غروب
· بنگر این نبرد آخرین
· فتح بی شکست بادوام
· می رسد ز هر کران ز توده ها پیام:
· ننگ بر تو، ای امید ارتجاع
· مرگ بر تو ای دروغگو امام
پایان
ویرایش شعر از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
گوهر
سیاوش کسرایی
تو قامت بلند تمنایی
ای درخت
همواره خفته است در آغوشت آسمان
بالایی
ای درخت
دستت پر از ستاره و چشمت پر از بهار
زیبایی
ای درخت
وقتی که بادها
در برگ های درهم تو لانه می کنند
وقتی که بادها
گیسوی سبزفام تو را شانه می کنند
غوغایی
ای درخت
وقتی که چنگ وحشی باران گشوده است
در بزم سرد او
خنیاگر غمین خوش آوایی
ای درخت
در زیر پای تو
اینجا
شب
است
و
شب زدگانی
که
چشمشان
صبحی ندیده است
تو روز را کجا
خورشید را کجا
در دشت دیده
غرق تماشایی
ای درخت
چون
با
هزار رشته
تو
با
جان خاکیان
پیوند می کنی
پروا مکن ز رعد
پروا مکن ز برق
که
بر جایی
ای درخت
سر برکش ای رمیده که همچون امید ما
با مایی ای یگانه
و
تنها یی
ای درخت
مو. ب
زباله تف بر لب تف انداز
بنظر من اگر مردم ایران حاضر شوند تا با فرقه رجوی همکاری کنند
نباید هرگز فریب این دار و دسته خائن حرب توده
که یک عمر نوکر همسایه شمالی بوده اند
را بخورند!
این فرقه از روز تولد منحوسش
همواره نشان داده که همواره در خدمت همسایه شمالی بدون در نظر گرفتن نوعرژیمش (؟)
بوده و آماده و حاضر برای پیشبردن منافع آنان و نابودی ایران و ایرانیست!
تفو بر شما باد
تفو!
۱
هی مش موی حواس پرت پرت و پلا گو
نوعرژیمش
دیگر چه صیغه اصلا حشری است ؟
۲
ضمنا
سوراخ دعات
را
کجا
گم کرده ای که پرت و پلا می پراکنی؟
۳
نه
حزب توده
بلکه
مجاهدین جولیانی ـ مولیانی
بوده اند
که
آلت دست شوروی بوده اند و برای شوروی اجامر امریکایی را ترور کرده اند.
۴
مگر هوش موشی برای تو باقی نمانده که غافل از این حقایق اموری؟
۵
حزب توده
ادامه دهنده اصیل راه سوسیال ـ دموکراسی انقلابی، راه روشن حزب کمونیست ایران و گروه ارانی بوده است
۶
حزب توده
متحد ارگانیک احزاب کمونیست جهان
و
ضمنا
ح. ک. اتحاد شوروی بوده است
۷
تو حرف دهانت را حتی نمی فهمی
۸
آلت دست
چیزی است
و
وحدت طبقاتی و ایده ئولوژیکی
چیز دیگری است.
۹
برو در حول و حوش طویله ات
کلاس اکابری پیدا کن
تا
حداقل
توان حرف زدن کسب کنی
و
ترک خریت کنی
و
به
عوض عرعر
فکر کنی
تأملی در دعاوی خسروی
« پراکسیس، عقلایی بودن مطلق واقعیت را، اگر به این معنی باشد که که واقعیت از سیستم معینی از اصول و قوانین پیشآ اطاعت کند، نمی پذیرد.
۱
من ـ زور از پراکسیس چیست؟
۲
اسم دار و دسته ای است و یا به معنی پراتیک (آزمایش و ازمون و عمل و تجربه و کردوکار و کار و غیره) است؟
۳
واقعیت چیست؟
۴
اگر من ـ زور از واقعیت
واقعیت عینی باشد
یعنی طبیعت و جامعه باشد
عقل و عقلایی در این میان چه کاره است؟
۵
عقل و عقلی و راسیونال و عقلایی چیست؟
۶
عقلی
و
یا
راسیونال
ضد دیالک تیکی حسی و یا سنسوئال است.
۷
دیالک تیک حسی و عقلی
راسیونال و سنسوئال
یکی از دیالک تیک های تئوری شناخت است
۸
مثال
دست می زنی به آتش
دستت می سوزد
ارگان های حسی ات
سیگنال های مربوطه را مغز می فرستد
مغز پس از حلاجی سیگنال های مشابه به این نتیجه عقلی می رسد که اتش سوزاننده است.
۹
واقعیت عینی در همه فرم هایش
چه طبیعی باشد و چه جامعه ای
قانونمند است.
۱۰
اگر کسی سری به کلاس های شیمی زده باشد
متوجه قانونمندی هستی از دره تا کهکشان خواهد شد.
۱۱
طبیعت
طویله نیست.
۱۲
طبیعت ساختاری دیالک تیکی دارد.
۱۳
اگر یک ذره را برگیری از جای
خلل یابد همه هستی سراپای
شیخ شبستر
شیر ممد
اخه گاگول ها
هر پدیده ای را باید در زمان- مکان
واکاوی کرد .
۱
هی شیر ممد بی شعور و بی شخصیت
مگر
ما و امثال شما
در
زمان و مکان
قرار نداریم؟
۲
مگر نباید از سکوی همین زمان و مکان حی و حاضر
ماضی را
و
افکار و آثار و افراد ماضی را
بررسی کنیم؟
۳
اگر
حرف طویله دهنت را
می فهمی،
پس
این عرعرت برای چیست؟
شیر ممد
مطمینی در سطحی هستی که بتوانی . رهبری حزب را نقد کنی . و مبهم و کلی گویی نکنی ؟؟ تا حالا کتاب و انتشاراتی داشته ای ؟؟ و صاحب نظر خاصی هستی ؟؟ و از جای معتبری تایید دیگاه داری ؟؟ یا عرعر شغل تو هست ؟؟
۱
بحث بر سر ما
ست
و
یا
بر سر شعر شاعری
است؟
۲
بحث بر سر سواد ما ست و یا بر سر دیالک تیک ماده و زمان و مکان است؟
۳
اجامر مرتجع در طویله های سیاسی
دیری است
که
ترفند درخور خر فریبی کشف کرده اند:
۴
لاشخورها
دیالک تیک ماده و زمان و مکان
را
سلب دیالک تیکیت می کنند.
۵
ماده
از
حیات
خالی می شود
و
در
حال سکون
جا زده می شود
و
در
ماضی
میخکوب می شود
و
پیوند دیالک تیکی زمان و مکان با ماده
قطع می شود.
۶
مثلا
حزب توده در اواخر حکومت شاه و وجود شوروری و غیره
میخکوب می شود.
۷
در همین منجلاب سکون و سکوت
کنسرواتیسم
تولد می یابد.
۸
می خواهی راجع به تحلیل خرکی حزب توده از فاشیسم و فوندامنتالیسم اسلامی قضاوت کنی
پس باید
زمان و مکان و ماده (حزب توده) یخ زده در فریزر آن زمان
را
مبنای تأمل و تحلیل قرار دهی
یعنی
فقط توصیف متافیزیکی کنی و توجیه خرکی کنی.
۹
دیگر حق نداری
ماضی
را
از
سکوی اکنون حی و حاضر
تحلیل کنی
و
بگویی
همین حزب توده
۲۵ سال قبل
کاشانی را مرتجع قلمداد کرده بود.
۱۰
بعد از عنگلاب اسلامی
جوانشیر تجدید نظر پراگماتیستی می کند و کاشانی انقلابی می شود.
۱۱
دیگر حق نداری
بگویی
حزب توده موظف به تحلیل زباله های این زباله ها بوده است
تا
خط مشی خرکی تدوین نکند.
۱۲
به عوض آن
ادعا می شود
که
همه چیز از دم درست بوده
۱۳
بی کمترین ایراد بوده
کیانوری همان لنین طویله جماران بوده و طبری مارکس معاصر
۱۴
این کنسرواتیسم (ضد انقلابی بودن)
در بهترین حالت بورژوایی است.
۱۵
همه چیز در دیالک تیک ماده و زمان و مکان
باید تحلیل شوند
و
نه توصیف و توجیه
۱۶
روح مارکسیسم ـ لنیینسم همین است
۱۴
می توان بقیه عر های عرعریات شیر ممد را هم تحلیل کرد
و
دستش را رو کرد
و رسوا کرد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر