شین میم شین
نه
اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه
اندیشیدن مادرزادی.
اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.
شیخ سعدی
(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص ۲۶)
حکایت پنجم
ادامه
۱
در سماع آی و ز سر خرقه
بینداز و برقص
ور نه در گوشه رو و دلق ریا
بر سر گیر
معنی تحت اللفظی:
یا
خرقه از خود دور کن، به
سماع برخیز و به رقص آغاز کن
و
یا
برو گوشه گیری کن و البسه
مندرس سرشته به ریا در برکن.
حافظ
در
این بیت غزل،
ظاهرا
اصحاب طریقت و تصوف و عرفان
را
به
دو دسته
طبقه بندی می کند:
دسته مثبت و مقبول
که
به
رقص و پایکوبی
می پردازند
و
دسته منفی و منفور
که
عزلت گزینی
پیشه می کنند.
در این بیت غزل
نیز
سمبل های اهل طریقت و تصوف و عرفان
موضوعیت کسب می کنند
و
مورد ارزیابی قرار می گیرند:
خرقه و دلق و سماع و عزلت.
۲
گر چه بر واعظ شهر این سخن
آسان نشود
تا ریا ورزد و سالوس،
مسلمان نشود.
معنی تحت اللفظی:
اگرچه فهم این سخن برای
واعظ شهر آسان نیست،
ولی
پیش شرط مسلمانی
پرهیز از ریا و مکر و فریب
است.
حافظ
در
این بیت غزل،
جای عارف و عابد و صوفی
را
با
واعظ
عوض می کند.
واعظ ریاکار
ضمنا
از
ریا
برای تمیز مسلمان از کافر
معیار
می سازد:
در
قاموس خواجه
مسلمان
کسی است
که
بی ریا
ست.
بدین طریق همه معاییر الهی و نبوی
بی اعتبار می گردند.
بدین طریق
لا اله الا الله گفتن و درجا مسلمان شدن
نماز خواندن و روزه گرفتن و خمس و زکات دادن و حج
رفتن و شرکت در جهاد و غیره
سلب اعتبار می شوند
و
با
معیاری اخلاقی
جایگزین می گردند.
اگر
حافظ
اکنون
زنده می بود،
جنون می گرفت:
واعظ شهر
در
روز روشن
جلوی چشم ۸۴ میلیون نفر
دروغ های شاخدار
می گوید:
امروز می گوید:
سید علی
هر دو هفته
در
آسمان هفتم
با
امام زمان و خضر و الیاس
جلسه می گذارد و رهنمود می گیرد
و
فردا
می گوید:
خدا
رفته تو سید علی
و
از
زبان سید علی
فرمان قتل عام
می دهد.
سید علی هم از شنیدن این
لاطائلات ککش حتی نمی گزد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر