ویرایش و تحلیلی
از
یدالله سلطانپور
محمدرضا شفیعی کدکنی
۱
وقتی به شعر معاصر نگاه میكنم،
مخصوصاً در این جا
كه
هیچ كتابی و جُنگی و سفینهای (مجموعه ای از آثار منظوم و منثور) هم در اختیار من نیست،
شاعران در برابرم در چند صف قرار میگیرند:
معنی تحت اللفظی:
در
تنهایی و دست تنگی در کنج غربت
به
شعر معاصر
می اندیشم
و
شعرا
به
صورت صفوف متفاوتی
در
پرده سینمای ذهنم
رژه می روند.
۲
یک صف،
صفِ شاعرانی
است
كه
من
با
آنها
گریستهام
مثل گلچین گیلانی، حمیدی شیرازی، شهریار، لاهوتی، عارف قزوینی و چند تنِ دیگر.
نه
معیاری عینی، علمی، هنری، سبکی، نظری،
بلکه
معیاری شخصی
است.
معیاری اگوسانتریستی و اگوسانترالیستی
(خود مرکزبینی و خود مرکزسازی)
است.
شعر و شعرا
بدین طریق
آن
نیستند
که
خود
هستند.
بلکه
آن
هستند
که
کدکنی
می سنجد.
شفیعی کدکنی
را
می توان
نماینده سوبژکتیویسم معرفتی
قلمداد کرد.
سوبژکتیویسم معرفتی
یکی از مکاتب معرفتی ـ نظری (تئوری شناخت) امپریالیستی
است
که
فقط
به
درد شناخت چیزی و کسی
نمی خورد.
نتیجه حاصل از سوبژکتیویسم معرفتی
هم
همین می شود:
۳
شهریار شیره ای
(شاعر اشرافیت فئودالی ـ روحانی)
دوشادوش حمیدی شیرازی
(شاعر بورژوازی)
و
عارف قزوینی
(شاعر انقلابی مشروطه و همرزم پسیان و دشمن سرسخت فئودالیسم)
جلوی چشمان کدکنی نیشابوری
رژه می رود.
۴
حمیدی شیرازی
از
بد حادثه
حکیم ابوالقاسم لاهوتی
(شاعر پرولتاریا)
را
بغل دست خود
می یابد
و
کلافه می شود.
۳
این بدان معنی است
که
شفیعی کدکنی
(استاد دانش کاه تهران)
کور به معنی واقعی کلمه
است.
یعنی
حتی
توان دیدن ظواهر امور
را
ندارد.
وگرنه
لاهوتی از سرتاپا سرخ
کجا،
شهریار شیره ای از سرتا ته سیاه
کجا
عارف قزوینی انقلابی
کجا
و
حمیدی شیرازی بورژوا
کجا؟
ادامه دارد.
ویرایش:
پاسخحذفوقتی به شعر معاصر نگاه میكنم،
مخصوصاً در این جا
كه
هیچ كتابی و جُنگی و سفینهای (مجموعه ای از آثار منظوم و منثور) هم در اختیار من نیست،
شاعران در برابرم در چند صف قرار میگیرند:
معنی تحت اللفظی:
در
تنهایی و تنگدستی در کنج غربت
به
شعر معاصر
می اندیشم
و
شعرا
به
صورت صفوف متفاوتی
در
پرده سینمای ذهنم
رژه می روند.