هماندیشی با حریف
میم حجری
۱
زبان در جهان ای خردمند چیست
جز ابزار تبیین اندیشه ها؟
۲
در
دیالک تیک وسیله و آماج
و
در
دیالک تیک وسیله و فونکسیون
تعیین کننده
آماج و فونکسیون
است
و
نه
وسیله.
۳
وسیله باید تکمیل شود تا نیل به آماج و انجام فونکسیون
تسهیل شود و بهسازی شود.
۴
اندیشه
هرگز نباید فدای زبان شود.
۵
در غیر این صورت
جامعه
به
طویله و جنگل
تبدیل می شود
و
اعضای جامعه
به عوض اندیشیدن
عرعر می کنند.
۶
حراست و پاسداری و مدافعه از هر زبانی
باید
به
استغنای همه جانبه آن زبان
منجر شود
و
نه
به
مثله و مخدوش سازی آن.
۷
اقتداگرایی نامیدن آنارشیسم
اگر خریت محض نباشد
خیانت به امر تمدن و فکر و فرهنگ بشری است.
۸
بهانه ای
برای خر پروری
است.
۹
در زمان شاه
هاشم رضی و امثالهم
از این کارها می کردند.
سوسیالیسم می شد
جامعه گرایی.
مارکسیسم می شد
مذهب مارکسی
و
غیره و غیره
۱۰
سوسیالیسم اما مفهومی فلسفی است و نتیجه تجرید گنجینه ای از چیزهای مادی و فکری است
و
باید دست نخورده و استاندارد بماند.
۱۱
واژه
واژه صرف نیست
تا
بدیلی الکی و سطحی و خرکی برای ان سرهم بندی شود
واژه
فرم و قالب و قابلمه مفهوم
است
و
مفهوم
سنگپایه تفکر است.
۱۲
اختراع بدیل برای مفاهیم علمی و فلسفی
اگر
به
دلیل خریت
نباشد
به
دلیل خردستیزی
است.
۱۳
زبان فارسی زبان فوق العاده ناقص و عقب مانده ای است
و
باید
با اهلی سازی واژه های ملل دیگر
غنی شود و وسیله شایسته ای برای تبیین اندیشه گردد.
۱۴
امروزه به ویژه
زبان
برای خردستیزی و خر پروری و اشاعه فاشیسم و فوندامنتالیسم و پانیسم های رنگارنگ
آلت دست
قرار داده می شود
و
تیشه بر ریشه های نحیف فکر و فرهنگ و تمدن جامعه فرود می آید.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر