علیاکبر دهخدا
(۱۲۵۷ ـ ۱۳۳۴)
محل زندگی تهران، چهارمحال و بختیاری، وین، سوییس، استانبول
آثار
لغتنامه دهخدا
امثال و حکم
تحلیلی
از
ربابه نون
آکبلای
۱
از گرسنگی مرد رعیت،
به
جهنم
ور نیست در این قوم
معیت،
به
جهنم
تریاک برید عِرق حمیت (رگ غیرت)،
به
جهنم
خوش باش تو با مطرب و سازنده
آکبلای
هستی تو چه یک پهلو و یک دنده،
آکبلای
تو
باید
قبل از همه
به
فکر خوشی و دلخوشی خویش باشی
و
نه
به
فکر رعایا، فقدان همکاری، همیاری و همبستگی میان مردم و اعتیاد مردم به تریاک.
در این بند شعر آکبلای دهخدا
یکی دیگر از آماج های روشنگری علمی و انقلابی
یعنی
انتقاد اجتماعی
مطرح می شود.
۲
از گرسنگی مرد رعیت،
به
جهنم
در این مصراع شعر،
روشنگری
به
جانبداری از رعایا
به
مثابه یکی از دو طبقه اصلی جامعه فئودالی
می پردازد.
رعیت
در
دیالک تیک طبقه حاکمه (اشرافیت فئودال و روحانی) و رعیت
وجود دارد.
جانبداری روشنگری علمی و انقلابی از رعایا
فی نفسه
به
معنی موضعگیری بر ضد اشرافیت فئودال و روحانی است.
اگر
به
ابیات قبلی این شعر
نظری دیگر بیندازیم،
در
پرتو این مصراع،
دلیل مخالفت روشنگری با اشرافیت فئودالی و روحانی
روشن می شود:
۳
نه
ترس ز تکفیر
و
نه
از
پیشتو (تپانچه) شاپشال
در این بیت شعر
هم
از
موضعگیری روشنگری
بر ضد اشرافیت فئودالی (دولت فئودالی)
پرده بر می افتد
و
هم
از
موضعگیری روشنگری
بر ضد اشرافیت روحانی
که
تکفیر روشنگران
از تسلیحات ایده ئولوژیکی آن است
و
هر دو دشمنان طبقاتی رعایا هستند.
۴
تا نیمی از این طایفه محبوس جوال است
انتقاد از حجاب
در این مصراع شعر
نیز
در
تحلیل نهایی
به
معنی موضعگیری روشنگری بر ضد روحانیت
است.
یعنی
عملا و عینا
به
معنی موضعگیری به نفع رعایا ست.
۵
گه، پرده ی ِ کاغذ لُق ِ (نوعی در و پنجره) آخوند دریدی
در این مصراع همین شعر
نیز
روشنگری
بر
ضد روحانیت
یعنی
به
نفع توده رعیت
موضع می گیرد.
۶
ور نیست در این قوم
معیت،
به
جهنم
فقدان معیت ملی
شاید
به
معنی فقدان همکاری و همیاری و همبستگی ملی
باشد
که
روشنگری
به
تیغ تیز انتقاد اجتماعی می سپارد.
۷
تریاک برید عِرق حمیت (رگ غیرت)،
به
جهنم
روشنگری
در این مصراع شعر
اعتیاد مردم به تریاک
را
به
چالش می کشد.
روح دهخدا
حتما
از
مشاهده خیل کثیری از روشنفکران کشور که هروئینی تشریف دارند،
زجر و عذاب می کشد.
۸
خوش باش تو با مطرب و سازنده
آکبلای
هستی تو چه یک پهلو و یک دنده،
آکبلای
در
این بیت آخر شعر
مشخصه اخلاقی روشنگران مشروطه
تبیین می یابد:
پرهیز از لهو و لعب.
محتوای طبقاتی ـ سیاسی این فضیلت اخلاقی
انتقاد از اخلاق اشرافیت فئودالی و ورحانی
است
که
کسب و کارشان
خوشباشی و علافی و عیاشی است.
اشعار و آثار روشنفکران مرتجع فئودالی
چیزی جز تشریح این مشخصه اخلاقی اعضای طبقه حاکمه نیست.
ایرج میرزای کثافت
در
این زمینه
ید والایی دارد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر