جمعبندی
از
مسعود بهبودی
اندکی اندر باب نورالدین کیانوری
۱
کیانوری
فاقد توان تفکر مفهومی بخور و نمیر حتی بوده است.
او
تفاوت تعیین کننده ای با آخوندهای خرفت و خر نداشته است.
او
دوئالیستی «اندیشیده» است و نه دیالک تیکی.
۲
کیانوری
فردی بند باز
فرصت طلب
به معنی مبتذل کلمه
ماجراجو
کوته اندیش
کودن
به تمام معنی
بوده است.
۳
همه این خصوصیات شرم انگیز
قبل از همه
علت طبقاتی
دارند.
۴
کیانوری
بدترین ضربه مادی و فکری و ارزشی ـ اعتباری ـ شخصیتی
را
بر
حزب توده
وارد آورده است.
۵
کیانوری
آبروی حزب توده
را
بی پروا
بر
باد
داده است
و
تار و مارش ساخته است.
۶
البته کیانوری
تنها نبوده است.
۷
حزب توده
کادر تئوریک مارکسیستی ـ لنینیستی جدی
نداشته است.
۸
حزب توده
به
همین دلیل
حزبی دلیسته به تصادف بوده است.
۹
آخر و عاقبت بی خبران از ضرورت عینی و بی اعتنایان به قوانین عینی
همین است:
دل بستن
به
شانس و اقبال و تصادف و قسمت
توهین به عوض تحلیل
۱
تو حتی واژه ای از آن خود نداری.
۲
یعنی برای دشنام دادن هم از واژه های «دشمنت»
بهره برمی گیری.
اما
راجع به دو سؤال کودکانه تو:
۱
اولا
در ایران
عنگلاب اسلامی
پیروز شده
۲
یعنی
انقلاب ضد فئودالی سفید
شکست خورده
و
فئودالیسم
مجددا پیروز شده
به
همان سان که در اتحاد شوروی انقلاب پرولتری اکتبر شکست خورده
و
ارتجاع بورژوائی ـ فئودالی پیروز شده.
خمینی و گربه نره و کوسه و ددان درنده
قابل مقایسه
با
گربه چف و یلسین و پوتین و غیره
اند.
۳
ثانیا
آثار کیانوری
لاطائلات اند و ارزش خواندن حتی ندارند
چه رسد به ارزش تحلیل.
۴
ولی ما حاضریم
هر متنی را از او
که تو بخواهی
تحلیل کنیم.
اما
راجع به سؤال کودکانه دومت:
۱
اتخاذ موضع
د
مقابل ارتجاع سرخ و سیاه
پس
از
شکست انقلاب سفید
حنای پس از عروسی
است
که
به درد گذاشتن بر سر نمی خورد.
۲
از انقلاب سفید می بایستی حمایت شود
و
مبارزه ایده ئولوژیکی مارکسیستی - لنینیستی بر ضد ایده ئولوژی فاشیسم و فوندامنتالیسم و بر ضد مقاومت ارتجاع سرخ و سیاه
امکان عوامفریبی
را
از
آنها
بگیرد.
۳
جناح مارکسیستی ـ لنیینستی حزب توده
هم
همین موضع
را
داشت
و
به
همین دلیل
به
ایران برگشت
ولی
دربار
از
فرط خریت و در اعتماد به حمایت وسیع توده های زحمتکش از انقلاب ضد فئودالی
و پشتگرمی به امپریالیسم حامی
حمایت انها را رد کرد
و
اعدام شان کرد.
۴
یعنی عملا
جناح فلسفه فقیر حزب توده
را
به
آغوش ارتجاع سرخ و سیاه
سوق داد.
کتاب شازده کوچلو
تکخال امپریالیسم
است.
۱
به همین دلیل
به همه زبان های زنده دنیا
ترجمه شده
و
برای مسموم سازی ایده ئولوژیکی خلایق
مورد استفاده وسیع قرار گرفته است.
۲
در
ایران
شاید ۲۰ ترجمه
از ان
به
عمل آمده باشد.
۳
حتی در فیلم مارمولک
آخوند مربوطه از شازده آیه و روایت و حدیث نقل می کند.
۴
در
فیلم هایی از هالی وود
هم
به همین سان.
۵
احمد شاملو
هم
علیرغم وجود ترجمه ای معتبر از ان
به
ترجمه مجدد اقدام کرده است.
۶
ما تحلیلی از این زباله امپریالیستی
منتشر کرده ایم.
اندکی اندر باب نظر و ابراز نظر
به من اتهام بیسوادی زده اند.
حریف
۱
اولا نظر این و آن راجع به کسی
تعیین کننده نیست.
۲
خیلی ها توان تفکر و شناخت ندارند
در نتیجه
نظرات شان
فاقد اعتبار علمی اند.
۳
ثانیا
بیسوادی
مقدر
و
لایتغیر
و
سرشتی
و
سرنوشتی
که نیست
تا
فاجعه باشد.
۴
بیسواد می تواند کسب سواد کند و باسواد شود.
۵
ثالثا
باید
از
انتقاد همنوع
خواه انتقاد حقیقی و خواه باطل
استقبال کرد
اگر
حتی
تلخ باشد
۶
انتقاد
چه انتقاد از خود و چه انتقاد از همنوع (انتقاد اجتماعی)
بر شیرین دارد
یعنی
مانع تبدیل جامعه به جنگل و طویله می شود.
۷
پس
زنده باد انتقاد
جاوید باد سنت خجسته روشنگری علمی و انقلابی
تفاوت فلسفه با علم:
فلسفه
(عقل کل اندیش)
کل را موضوعیت می بخشد.
فلسفه
به
جزء و جزئیات قناعت نمی ورزد.
علوم
از
هر نوع
جزء را موضوعیت می بخشند.
شیمی
به
عنوان مثال
اتم
را
فیزیک
مولکول
(موله کول)
را
بیولوژی
سلول
را
مفاهیم فلسفی و سوسیولوژیکی
از
علمای متخصص مربوطه
اند
که
اسم شان
ذکر می شود.
اسم شان
را
به
گوگل
بدهید
با
کلیه آثارشان
آشنا می شوید
و
عمیقتر
آشنا می شوید.
ما
فقط
گام اول
را
بر می داریم
یعنی
مفاهیم
را
معرفی می کنیم.
مثلا
راجع
به
مدل
متخصص مربوطه
کتاب ها
نوشته است.
اندکی اندر باب انتقاد
۱
انتقاد مغز مهر است.
چه انتقاد از خود و چه انتقاد از همنوع خود.
۲
انتقاد هیچ ضرری ندارد.
حتی اگر خطا باشد.
۳
بدون انتقاد
جامعه به طویله تبدیل می شود.
تبدیل هم شده است.
۴
زنده باد حقیقت عینی.
۵
جاوید باد روشنگری علمی و انقلابی.
منمحوری مخرب و مضر
۱
در ایران تحت تأثیر شعرای کلاسیک قرون وسطای فئودالی
بویژه
حافظ
و
بعد شعرای معاصر
بویژه
احمد شاملو
و
علمای معاصر
به ویژه
خمینی
«من» محوری مضر و مخربی رواج یافته است.
۲
شعری و یا سخنی و یا نظری نمی توان یافت که با «من» شروع نشود.
۳
دست خود آدم ها هم نیست.
۴
عادت و معیار شده و جا افتاده است.
۵
بعضی ها خیال می کنند که موافقت آنها با نظری
دلیل بر حقیقت ان نظر است.
۶
به همین دلیل احسنت و مرحبا بر نظری ابراز می کنند
هورا می کشند
لایک می زنند
اندکی اندر باب دیالک تیک وسیله و آماج
۱
ممنون.
آره.
تعیین آماج خیلی مهم
است.
۲
ولی تعیین آماج
آغاز همه موفقیت ها
نیست
۳
تعیین آماج
آغاز موفقیت در زمینه معینی
مثلا
در زمینه فوتبال و پینگ و پونگ
می تواند باشد و بس.
۴
آماج فرزانگان خلق
بهروزی اکثریت سکنه جامعه بود.
۵
ولی
شقه شقه شدند و در خاوران طعمه ددان درنده گشتند
موفقیت
نصیب لاشخوران جماران و اراذل و اوباش جمکران
گشت.
فوتبالیست ها
جمع همگونی
که
نیستند
تا
همه از دم
علامه و یا احمق
باشند.
۱
البرکامو
لاشخور بوده.
۲
هارت و پورت پرداز بوده است.
۳
کی گفته که کامو سل گرفته؟
۴
فرانتس کافکا
بوده
که سل گرفته و مرده
۵
کامو در بعد از ظهر چهارم ژانویه ۱۹۶۰ و در سن ۴۷ سالگی بر اثر سانحهٔ تصادف نزدیک سن، در شهر ویلبلویل درگذشت
اندکی اندر باب آموزش فوت و فن تفکر مفهومی
ممنون
از ابراز نظر.
۱
مارکسیسم
ایده ئولوژی طبقه کارگر است.
۲
نه
کمتر
و
نه
بیشتر
۳
کارگران اگر تحت نفوذ ایده ئولوژی طبقه حاکمه نباشند
یعنی
اگر مانی پولیزه نشوند
مارکسیستی
می اندیشند.
۴
ولی
بیشک
هیچ کاری ساده نیست.
۵
نابرده رنج گنج میسر نمی شود.
۶
ولی
بر زبان راندن مفاهیم فلسفی
مثلا پسیمیسم و یا مانی پولاسیون و مطالعه و فراگیری تعریف آنها
که سخت تر از تلفظ و ترجمه ولضالین و اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
که نیست.
۷
چرا در این زمینه
مخالفتی
وجود ندارد؟
۸
ولی
وقتی پای ترجمه و تعریف و کاربست مفاهیم فلسفی به میان می آید
اندرزگویان
از
راه فرا می رسند و ساده گویی و ساده نویسی
را
توصیه می کنند؟
۹
اگر ریگی در کفش طبقاتی خود
ندارند
به
دنبال چیستند؟
حافظ
فاش میگویم و از گفته خود دلشادم:
«بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم
طایر (پرنده) گلشن قدسم
چه دهم شرح فراق
که در این دامگه حادثه چون افتادم؟
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آورد در این دیر خراب آبادم
(آدم مرا به این دیر خراب آباد آورد:
خراب آباد = آنچه که آبادی اش از ویرانی است.
یعنی دنیا)
سایه طوبی و دلجویی حور و لب حوض
به هوای سر کوی تو برفت از یادم
نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
کوکب بخت مرا هیچ منجم نشناخت
یا رب از مادر گیتی به چه طالع زادم
تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم
میخورد خون دلم مردمک دیده
سزا ست
که چرا دل به جگرگوشه مردم دادم
پاک کن چهره حافظ به سر زلف ز اشک
ور نه این سیل دمادم ببرد بنیادم.»
پایان
به عوض دادن اندرز
مفت و مجانی
بخوانید.
۱
مفهوم چیست؟
۲
چگونه تشکیل می شود.
۳
مفاهیم فلسفی چیستند؟
۴
چرا و به چه دلیل باید مفاهیم فلسفی و سوسیولوژیکی و غیره را فراگرفت؟
۵
چرا باید فوت و فن کاربست انها را به هر مشققتی آموخت و به کار بست؟
۶
چرا باید
به
عوض مفهوم همه فهم خرپروری
از
مفهوم فلسفی و سوسیولوژیکی
مانی پولاسیون
استفاده کرد؟
۷
مفاهیم
حتی به قول امیر نیک آیین
مدارج شناخت وشعور اند.
۸
پلکان های تعالی فکری اند.
ساز و برگ تفکر و هماندیشی اند.
۹
تعریف مانی پولاسیون را ما امرزو منتشر کرده ایم
به
عوض توهین به این و ان
و
دادن اندرز به سگان
همین مفهوم را
بخوانید.
۱۰
تا
ببینید که تفاوت مفهوم خرپروری با مانی پولاسیون چیست.
۱۱
مفاهیمی از قبیل پسیمیسم (به قول عوام الناس بدبینی)
تعریف دارند.
بخوانید و بیاموزید.
اگر ضرر کردید دشنام دهید.
۱۲
هدف سگان از پارس مثلا مفهوم پسیمیسم
آموزش مفاهیم مارکسیستی ـ لنینیستی است و نه فضلفروشی
۱۳
طبقه کارگر و توده باید تعریف مفاهیم را بیاموزد
تا
بتواند حکومت کند.
۱۴
این هم توصیه صریح مارکس است و هم برتولت برشت:
بیاموز
چون
تو باید رهبری کنی
۱۵
حزب طبقه کارگر
اگر حزبی فلسفی نباشد
طویله است
۱۶
عضو حزب طبقه کارگر
اگر
فیلسوف نباشد
گاو است و خر است.
۱۷
به همین دلیل
مارکس
فلسفه را از انحصار اقلیت ممتاز خارج می کند
و
توده ای کردن آن
را
فرمان می دهد:
طبقه کارگر باید بیاموزد
چه خودش بخواهد و چه نخواهد.
مارکس
۱۸
فیلسوف گشتن توده
امری بایدی است
آش کشک خاله است که باید سر کشیده شود
۱۹
بدون فلسفه (عقل کل اندیش)
اصلا
نمی توان منافع طبقه کارگر را تشخیص داد
حمایت و حراست از آن
پیشکش
امیرحسین آریان پور
جامعه شناس زحمتکشی بوده است.
۱
جامعه شناسی آریان پور
و
تحلیل های او از مکاتب فکری و فلسفی و سوسیولوژیکی و پسیکولوژیکی
اما
سطحی و ساده لوحانه اند.
۲
ما برخی از آنها را در پیجی که به نام او ست
تحلیل کرده ایم.
حریف حتما قهر کرده و حذف مان کرده است.
۳
کار مهم آریان پور
ترجمه و انشتار مفاهیم سوسیولوژیکی
در
کتاب قطوری بوده است.
۴
بسیاری از مفاهیم فوق الذکر
به برکت همین زحمات آریان پور
وارد زبان فارسی شده اند.
مثلا
واژه پویا = دینامیک
و
غیره
اسلام برای هیچ کی احترام قائل نیست .
دین خر تو خره
حریفه عجیبه غریبه شریفه
۱
ادعا
فی نفسه
از
جنس عرعر
است
و
فاقد اعتبار تجربی، عقلی، علمی و واقعی است.
۲
ادعا
باید
به مدد استدلال علمی و عقلی و تجربی و منطقی
اثبات شود
تا
سلب عرعریت شود
و
ارزش اندیشه کسب کند
۳
اسلام
دین است.
۴
دین که سوبژکت نیست تا به کسی احترام قایل شود.
۵
دین عقیقده است
سیستمی از افکار و موازین و معاییر است.
۶
اسلام
ایده ئولوژی است.
۷
ایده ئولوژی
هم
چیزی طبقاتی
است.
۸
یعنی
اسلام لاشخوران جماران و یا طالبان
حتما
نباید
با
اسلام دهقانان ایران و افغانستان و پاکستان و هندوستان
یکی باشد.
۹
ضمنا
اسلام
در
مقایسه با یهودیت و مسیحیت و زرتشتیسم ، بودیسم و غیره
از
هر لحاظ و نظر
بهتر، علمی تر، انسانی تر، مترقی تر و هومانیستی تر است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر