۱۳۹۸ خرداد ۲۹, چهارشنبه

سیری در تحلیلی راجع به مهریه (۶)

 


مهریه،
هدیه ای کلان در ازای یک عمر خدمات جنسی
زهرا باقری شاد

ویرایش و تحلیل
از
ربابه نون 
 
۱
 شاید بیراه نباشد
 اگر 
“مهریه”
 را 
 در 
ادامه رفتار عاطفی هنجارمند میان دو جنس زن و مرد، 
یک تلاش برای ظاهراً ایجاد تعادل در موازنه قدرت 
تلقی کنیم

 
معنی تحت اللفظی:
فونکسیون مهریه
شاید
تشکیل تعادل قوا میان جنس عالی و جنس پست (نر و زن)
باشد.
 
میان نر و زن 
ضمنا
رابطه عاطفی هنجارمند
برقرار می شود.
 
۲
فونکسیون مهریه
شاید
تشکیل تعادل قوا میان جنس عالی و جنس پست (نر و زن)
باشد.
 
زهرا
مطابقت عنوان مقاله اش با احکامش
را
مرتب
در هم می کوبد.
 
مهریه
به  
  عنوان هدیه ای کلان در ازای یک عمر خدمات جنسی
 
اکنون
به
مهریه
به
مثابه اسباب تشکیل تعادل قوا میان عالی و پست 
مبدل می شود.
 
کنیز جنسی
بدین طریق
به
لحاظ میزان قدرت
با
ارباب بندتنبان به دست قدر قدرت
برابر می شود.
 
پول
به
مثابه کالای کالاها
حلال مشکلات می گردد.
 
زیر قلم زهرا
اولا
کیفیت
رنگ می بازد
و
در
مقابل کمیت
لنگ می اندازد.
 
ثانیا
روح
بی اعتبار می گردد
و
ماده
(پول، کالا، مال)
معتبرالعموم
می شود.
 
از
اعتبار و عزت انسانی
بدین طریق
همان
باقی می ماند
که
پوستی
از
ماری 
در
برهوتی.
 
اکنون
می توان
نسخه حل تضاد دیرین میان زن و نر
را
هم
صادر کرد:
نران طویله
باید
سفته ای کلان
امضا کنند
و
در
اختیار زنان قرار دهند
تا
تعادل قوا
میان جنس عالی و پست
برقرار شود
و
زن = نر
گردد.
 
۳
میان نر و زن 
ضمنا
رابطه عاطفی هنجارمند
برقرار می شود.
 
رابطه عاطفی هنجارمند
خود
حدیث دیگری
است.
 
زهرا
ظاهرا
نمی داند
که
رابطه عاطفی
چیست.
 
عشق چیست.
 
زهرا
آدمی
را
به
 یاد
کاراکترهای فیلم های هالی وود
می اندازد.
 
حریف
انگشتری گرانقیمیتی به حریفه می دهد
و
حریفه
از
اعماق وجود بورژوایی اش
«I love you»
«عاشقتم»
فریاد می زند،
بی آنکه
اصلا
بداند
عشق چیست.
 
  شاید
همین رابطه عاطفی هنجارمند زهرا
همان
عشق هالی وودی
باشد.
 
۴
 به
 این شکل 
که 
مرد
به 
عنوان خواستار و خواهان ایجاد رابطه عاطفی و جنسی با زن، 
باید
 در
 ازای برخورداری از این رابطه، 
میزان “مهر” خود
 را
 به
 زن
 نشان بدهد 
 
زهرا
ضمنا
معنی رابطه
را هم
نمی داند.
 
پیش شرط برقراری رابطه میان نر و زن
برابرحقوقی زن و نر
است.
 
یعنی
خروج زن از اوبژکتیویته (چیزوارگی)
و
کسب سوبژکتیویته (آدم وارگی)
است.
 
چون
رابطه
همیشه
باید
دو طرفه 
باشد.
 
رابطه یکطرفه
وابستگی
از
سویی
و
انقیاد (سلطه، وابسته سازی، برده سازی)
از
سوی دیگر
است.
 
مهریه 
همانقدر 
به 
مهر
ربط دارد
که
چراغ سبز و زرد و قرمز 
در
چهار راه.

مهریه
هنجار
است.

مهر و عشق و علاقه
اما
پدیده های پسیکولوژیکی
اند.
 
مهر و عشق و علاقه 
چه بسا
عینی
اند.
 
یعنی
دست خود آدم ها
نیستند.
 
عشق
ربطی به داد و ستد ندارد.
 
فرهاد معروف
برای شیرین  شیرخوار
کوه
می کند.
 
فرهاد
عمله ای
 بیش نیست.
 
فرهاد
از
فرط افلاس
اصلا
نمی تواند 
مهر خود را با مهریه 
به
شیرین
نشان دهد.

۵
و
 این “پرفورمنس” 
باید 
شکل مادی به خود بگیرد 
تا 
از 
هسته عاطفی و معنوی احساس نیاز مرد 
محافظت کند. در عین حال، 

برای زن 
که
 در 
موقعیت فرودست تری نسبت به مرد 
قرار دارد، 
نوعی تضمین اقتصادی فراهم شود.
 
این نظر زهرا
استثنائا
درست
است:
مهریه
ضمنا
فونکسیون حمایتی ـ اقتصادی از زنجماعت
دارد.
 
به
همین دلیل
هنجار مهریه
فرمی از فمینیسم
است.
 
مهریه
نوعی حمایت از مادران جامعه است
تا
پس از طلاق
حداقل
مدتی
آبرومندانه زندگی کنند،
مجبور به خودفروشی نشوند
و
«هدیه کلان از خر پول ها  به ازای خدمات جنسی»
دریافت نکنند.
 
مهریه
فلسفه دیگری 
هم
دارد.
 
مهریه
عملا
مانع
طلاق شتابزده و سریع السیر می شود.
 
چون
جنس برتر
برای تهیه مهریه
وقت لازم دارد.
 
همین
وقت
می تواند
بسیار مفید افتد
 و
 رابطه زناشویی مخدوش 
مجددا 
تعمیر و برقرار شود.

طلاق
روی هم رفته
کار دشواری
است.

چون
زن و نر
پس از مدتی همزیستی و بویژه همخوابی
با
رشته های متنوع مادی و روحی و روانی و بیوشیمیایی و غیره
به
همدیگر
پیوند می خورند.


اکسی توسین
که
در
حین ارگاسم
در
اندام زن و نر
آزاد می شود،
حتی
سال ها پس از جدایی
زن و نر مطلقه
را
به
همدیگر
متمایل و مایل
می سازد.

۶
 چرا که او از نظر قانونی و عرفی هرگز شریک زندگی اقتصادی مرد 
نخواهد بود 
و
”مهریه” 
به
 احتمال زیاد
 تنها سهم اقتصادی تضمین شده او از پیوند مشترک شان است 
که
 گاه 
به
 اهرم فشار برای بقای این پیوند
 نیز
 تبدیل می شود.
 
زهرا
از
دیالک تیک بغرنج زن و نر
اطلاعی ندارد.
 
زنان
اهرم های فشار نیرومندی در اختیار دارند
و
به
وقت نیاز
مورد استفاده قرار می دهند.
 
با
مهریه
نمی توان
مهر بر باد رفته
را
به
دل ها
برگرداند.
 
ما
در
روند این تحلیل
به
این مسائل خواهیم پرداخت.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر