۱۳۹۸ خرداد ۳, جمعه

دیالک تیک در غزلی از خواجه شیراز (۲)


حریف

 در 
مورد مشروط سازی و مستثنی سازی اقطاب دیالک تیکی
مثال بیاورید:

اقطاب دیالک تیکی
در
تأثیر متقابل  
اند.
 
ناگزیر
از
همزیستی
اند.
 
مشروط کننده یکدیگر
اند
و
در عین حال
مستثنی کننده یکدیگر
اند.

۱

حافظ
 
سمن بویان  غبار غم  چو بنشینند  بنشانند
 
پری رویان  قرار از دل  چو بستیزند  بستانند
 
معنی تحت اللفظی:
ماهرویان معطر به عطر یاسمن
اگر
بنشینند،
غبار غم
 در
دلها 
بنشانند.
 
پری رویان
اگر
بستیزند،
قرار 
از
دل ها 
بستانند.

۲
 
سمن بویان  غبار غم  چو بنشینند  بنشانند
 
پری رویان  قرار از دل  چو بستیزند  بستانند
 
خواجه
در
این بیت غزل
از 
سویی
دیالک تیک نشستتن و نشاندن
را
مطرح می سازد
و
از
سوی دیگر
دیالک تیک ستیزیدن و ستاندن
را.
 
برای خواجه
قبل از هر چیز
استه تیک کلام
تعیین کننده
است:
 
برای خواجه
حروف مشترک بنشینند و بنشانند و بستیزند و بستانند
تعیین کننده
اند.

شیوایی و دلنشینی خارق العاده این غزل خواجه هم به همین دلیل است.

خود خواجه
نه
از
دیالک تیک
 خبر دارد 
و
نه
کمترین میانه ای
با
دیالک تیک 
و
 خرد کل اندیش
دارد.

خودویژگی آثار هنری
اما
انعکاس عینی واقعیت عینی
 در
 آنها 
ست.
 
یعنی
وقوف و عدم وقوف هنرمند
تعیین کننده محتوای فکری آثار هنری
نیست.
 
۳
سمن بویان  غبار غم  چو بنشینند  بنشانند
 
کسی
که
بسان یاسمن،
 معطر و خوشبو
 ست
با
ورود
به
مجلسی
مولکول های شیمیایی مربوطه
را
بسان غبار معطر
در
فضای مجلس
پراکنده می سازد.
 
بدین طریق
«مبارزه» ای میان  
غبار عطر و غبار غم
در می گیرد
و
نهایتا
غبار عطر بر غبار غم چیره می شود.

یعنی
دیالک تیک غبار غم و غبار عطر
به
نفع غبار عطر
حل می شود.
 
غبار غم
از 
فضا و هوای مجلس
نشست می کند
و
جا 
برای یکه تازی غبار عطر
باز می شود.

خواجه
نشست غبار غم
را
با
نشست ماهروی یاسمن بو
در
رابطه مستقیم قرار می دهد:
 
خود این تصور و تصویر خواجه
دیالک تیکی
است:
زیبارویی معطر 
می نشیند 
و
با
نشست او
غبار غم 
 از 
فضای دل ها
فرو می نشیند
و
جای خالی آن
را
عطر شادی
 می گیرد.

خواجه این روند و روال دیالک تیکی
را
سوبژکتیویزه می کند
(فاعلیت می بخشد):
 
ماهروی یاسمن بو
به
مثابه سوبژکت (فاعل)
می نشیند 
و
با
نشست خود
غبار غم از فضای دل ها
(به مثابه اوبژکت)
را
می نشاند.

بدین طریق
دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت
به
شکل دیالک تیک سمن بو و غبار غم
بسط داده می شود.
 
اگر
این 
شاهکار نیست،
چیست؟ 

ادامه دارد.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر