تضاد اصلی، تضاد فرعی
احمد سپیداری
منبع:
نوید نو
تحلیلی
از
یدالله سلطانپور
همانطور که ذکرش گذشت
ما
قبل
از
ادامه تحلیل
به
تعدادی
از
تضادهای دیالک تیکی مهم
اشاره می کنیم
و
تعریف مختصری از آنها
و
ضمنا
از
تضاد اصلی
عرضه می داریم:
۱
تضادهای ساختاری و روندی
(دیالک تیک ساختار و روند)
۲
تضاد های داخلی و خارجی
(دیالک تیک داخلی و خارجی، درونی و برونی)
۳
تضادهای ماهوی و غیرماهوی
(تضاد های اصلی و فرعی، عمده و غیرعمده، اساسی و غیراساسی)
(دیالک تیک ماهیت و پدیده، بود و نمود، ظاهر و ذات)
۴
تضادهای آشتی پذیر و آشتی ناپذیر
(غیر آنتاگونیستی و آنتاگونیستی)
تضادهای سیستم نگهدار و سیستم برانداز (سیستم ستیز)
۲
تضاد های داخلی و خارجی
(دیالک تیک داخلی و خارجی، درونی و برونی)
از
تضاد داخلی
وقتی
صحبت می شود
که
هر
دو قطب تضاد
در
چارچوب یک چیز، یک روند، یک سیستم و غیره
باشند.
یعنی
در
داخل یک کیفیت واحد
قرار داشته باشند.
یعنی
حوزه عمل آنها
از
حدود و ثغور این کیفیت معین
فراتر نرود.
تضادهای زیر
را
می توان
به
عنوان مثال
ذکر کرد:
الف
تضاد میان توارث و تطبیق
(دیالک تیک توارث و تطبیق)
ب
تضاد میان روندهای سوخت و ساز،
در
موجودات زنده
(دیالک تیک سوخت و ساز)
پ
تضاد میان بورژوازی و پرولتاریا،
در
چارچوب فرماسیون اقتصادی سرمایه داری
(دیالک تیک سرمایه و کار، بورژوازی و پرولتاریا)
(دیالک تیک سرمایه و کار، بورژوازی و پرولتاریا)
*****
تضاد خارجی
تضادی
است
که
هر دو قطب تضاد
به
چیزهای مختلف تعلق دارند.
به
عنوان مثال
می توان
به
تضادهای خارجی زیر
اشاره کرد:
الف
تضاد میان ارگانیسم و محیط زیست
(دیالک تیک ارگانیسم و محیط زیست)
ب
تضاد میان طبیعت و جامعه
(دیالک تیک طبیعت اول و طبیعت دوم)
تضادهای داخلی و خارجی
جدا
از
یکدیگر
وجود ندارند.
تضادهای داخلی و خارجی
بر
یکدیگر تأثیر
می گذارند.
تضادهای داخلی
کیفیت و ماهیت چیزها
را
تشکیل می دهند
و
نیروهای محرکه تعیین کننده برای حرکت و توسعه آنها
محسوب می شوند.
تضادهای خارجی
ـ برعکس ـ
نحوه و نوع توسعه همه جانبه تضادهای داخلی
را
تحت تأثیر
قرار می دهند.
تضادهای خارجی
می توانند
تأثیر مثبت و یا منفی
بر
توسعه همه جانبه تضادهای داخلی
بگذارند.
اما
توسعه هر سیستم مادی
ـ در هرحال ـ
مشروط به تأثیر متقابل تضادهای داخلی و خارجی
است.
تمیز تضادهای داخلی و خارجی
امری نسبی است.
داخلی و یا خارجی بودن یک تضاد
بسته
به
پیوند و سیستم مختصات مربوطه
است.
مثلا
تضاد میان توسعه سوسیالیستی در آلمان دموکراتیک و حاکمیت امپریالیسم و میلیتاریسم در آلمان فدرال
از
نقطه نظر توسعه آلمان دموکراتیک
یک
تضاد خارجی
بوده است.
اما
از
نقطه نظر توسعه کل آلمان
یک تضاد داخلی
بوده است
که
حل آن
برای آینده ملت آلمان
از
اهمیت تعیین کننده
برخوردار بوده است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر