شین میم شین
نه اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه اندیشیدن مادرزادی.
اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.
شیخ سعدی
(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص ۱۱ ـ ۱۵)
۱
دو همجنس دیرینه را همقلم
نباید فرستاد یکجا به هم
چه دانی، که همدست گردند و یار
یکی دزد باشد، یکی پرده دار
معنی تحت اللفظی:
به
دو مفتش که رفاقت دیرینه
دارند،
نباید
تفتیش محل واحدی
را
محول کرد.
چون
احتمال آن می رود
که
همدست گردند
و
یکی دزدی کند و دیگری دزدی
او را پرده پوشی کند.
سعدی
در
بیت دوم شعر،
احتمال
همدست شدن دو رفیق دیرینه و دزدی یکی و پرده پوشی دیگری
را
دلیلی
بر
جلوگیری از همکاری آن دو
می داند.
منطق سعدی، منطق فئودالی است:
تفرقه بینداز و حکومت کن!
همین رهنمود سعدی
را
بورژوازی
هم
مو به مو
به
مورد اجرا
می گذارد
و
کارخانه
را
به
میدان رقابت و خصومت میان کارگران
مبدل می سازد.
آن سان
که
هرکس
به
جاسوسی از دیگری
می پردازد
و
در
این میان
جیب سرمایه دار پرتر می شود
و
اعصاب کارگران
همراه با جسم شان
تخریب می گردد.
سعدی
هم
می خواهد
که
برای کار
واحدی
دو رقیب و دو دشمن
گمارده شوند،
تا
از
ترس جاسوسی یکدیگر
دزدی نکنند
و
گنج سلطان
پرتر شود.
رهنمود سعدی
مبتنی
بر
دیالک تیک بیم
است:
بیم یکی از دیگری
و
بیم هر دو از سلاطین و خوانین فئودالی.
۲
دو همجنس دیرینه را همقلم
نباید فرستاد یکجا به هم
چه دانی، که همدست گردند و یار
یکی دزد باشد، یکی پرده دار
این
رهمنود سعدی به سلاطین و
خوانین
اما
فقط
بخشی از زهر ایده ئولوژیکی
سعدی
است.
سعدی
در
این دو بیت شعر
ضمنا
تئوری مبتنی بر تریاد شبان
ـ گرگ ـ گله
را
به
خورد خواننده
می دهد:
خواننده
بی آنکه روحش حتی باخبر
باشد،
به
این نتیجه می رسد
که
«دزد»
نه
خود خوانین و سلاطین
فئودالی،
بلکه
مأمورین آنها
هستند.
یعنی
گرگ ها
هستند.
بر
اساس این تئوری فئودالی
سعدی
است
که
خرافه ای
تشکیل شده و به خورد توده
داده می شود:
شاه و یا شیخ
خودش
آدم بدی نیست.
اطرافیانش
بد
هستند.
بدین طریق و با این ترفند
عالی ترین نمایندگان طبقه
حاکمه
یعنی
خرگاه و دربار
به
آب زمزم شسته می شوند
و
اگر
روزی
توده به تنگ آید
شاه و شیخ
می توانند
گرگی
را
عزل و یا حتی اعدام کنند
تا
خشم توده بخوابد
و
حاکمیت حفظ شود.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر