۱۳۹۸ خرداد ۸, چهارشنبه

تشبثات «تئوریکی» سوبژکتیویستی ـ پراگماتیستی سپیداران (۱۹)


تضاد اصلی، تضاد فرعی
احمد سپیداری
 
منبع:
نوید نو
 
تحلیلی
از
یدالله سلطانپور 
 
۱
 
امیر نیک آیین ضمن تاکید بر اهمیت تشخیص مجموعه تضادها و بویژه تضاد اصلی (اساسی)
 می نویسد:

«تعیین تضاد اصلی و تمیز آن از سایر تضادهای موجود  دارای اهمیت خاص برای مبارزان انقلابی است،  زیرا که از این طریق است  که  می‌توان  سیاست درست  را  برگزید  و  در  پیچیدگی‌های زندگیِ اجتماعی  راه درست  را  یافت
 و
 به
 طور مؤثری 
در جهت حل تضاد اصلی  مبارزه
 را 
سازمان داد.»

این جمله امیر نیک آیین و یا مؤلف روسی این کتاب درسی
به
معنی تشخیص و تمیز تضاد ماهوی و یا اصلی از تضادهای فرعی است.

این
دال بر وجود عینی تضاد اصلی است.

این
هرگز
به
معنی اختراع تضاد اصلی به میل و هوس و نیاز خود
نیست.

۲
به 
نظر 
می رسد 
تضادهای بسیار زیادی در تغییر و تحولات جامعه ما 
نقش آفرینی داشته باشند. 

به
 نظر حریف
تضادهای بسیار زیادی تغییرات و تحولات جامعه
را
به عهده دارند.

مفهوم «نقش آفرینی تضادهای بسیار زیاد»
نتیجه تجرید چه چیزهایی 
است
و
به
چه
معنی است؟

هاتفی از عالم هپروت
ما
را
به
لفاظی 
متهم کرده است.

۳
به 
نظر 
می رسد 
تضادهای بسیار زیادی در تغییر و تحولات جامعه ما 
نقش آفرینی داشته باشند.
  
این ادعای حریف
آیا
به
معنی نقش فاعلیت (سوبژکتیویته) بخشیدن 
به
تضادهای بسیار زیاد
 نیست؟

نقش آفرینی تضادها
مگر
به
 معنی ایفای نقش تحول بخش توسط آنها
نیست؟

آیا
بدین طریق
تضادها
جای اعضای جامعه و گروه ها و اقشار و طبقات اجتماعی
را
نمی گیرند؟

تضادها
اما
عینی 
اند
و
عینی
می مانند.

تضادها
تعیین کننده شرایط عینی تحول
اند.

بدون عمل اعضای جامعه
بدون «نقش آفرینی» (عمل دگرگونساز) سوبژکت های تحول
آب
حتی
از
 آب
تکان نمی خورد.

۴
به 
عبارت دیگر، 
تضادهای اقتصادی، اجتماعی، قومی و فرهنگی بسیاری 
وجود دارد 
که
 تحولات در جامعه ما
 را 
شکل می دهند.

به
فرمولبندی حریف
باید
اندکی
دقت کرد:
تضادها
از
دید حریف
فعال مایشاء
هستند.

ما
با
دترمینیسم مکانیکی
سروکار پیدا می کنیم:
تضادهای عینی جامعه
خیاط باشی
اند:
خود
می برند
و
خود
می دوزند.

منظور حریف از «تضادهای اقتصادی، اجتماعی، قومی و فرهنگی» چیست
که
نقش تحول بخش
ایفا می کنند؟
 
۵
می توان در این تضادها دقیق شد و آن ها را مورد مطالعه قرار داد. 

حریف
اکنون
برای مبارزان «انقلابی» تکلیف تعیین می کند:
خم شدن بر روی «تضادهای اقتصادی، اجتماعی، قومی و فرهنگی» و مطالعه دقتمند آنها.

۶
بسیاری از جنبش های تک‌موضوعی موجود در جامعه، 
در 
واقع
 بر 
بستر تضادهایی
 شکل گرفته 
که 
در 
زیر پوست جامعه
 عمل می کنند.

منظور حریف
از
«جنبش های تک‌موضوعی»
مشخصا
چیست؟

تفاوت «جنبش های تک‌موضوعی» 
با
«جنبش های چندموضوعی»
چیست
و
چرا
«جنبش های تک‌موضوعی»
در
زیر پوست جامعه  
عمل می کنند 
و 
نه
 در
 روی پوست جامعه؟

اصلا
منظور از این مفهوم مبهم و موهوم ادبی چیست؟

یکی
 از
«جنبش های تک‌موضوعی»
جنبش زنان
و
یا
همجنسگرایان
و
یا
قومگرایان
است.

آیا
این
«جنبش های تک‌موضوعی»
در
زیر پوست جامعه
 جریان دارند؟

۷
برای مثال، 
تضاد بین «خصلت اجتماعی کار در برابر مالکیت خصوصی ثمرهٔ کار» 
یا 
به 
عبارت دیگر 
«کار و سرمایه» 
است 
که
 به
 مبارزات وسیع کارگری در سراسر کشور
 دامن می زند.

این
جمله بندی حریف
به لحاظ گرامری و انشایی معیوب است:
ویرایش:
تضاد بین خصلت اجتماعی کار و تصاحب خصوصی ثمره کار

این 
بدان معنی است
که
کار به صورت اجتماعی انجام می یابد
ولی
فراورده های کار 
(کالاها)
توسط صاحبان وسایل اساسی تولید
تصاحب می شوند.

حریف میان دیالک تیک کار اجتماعی و تصاحب خصوصی ثمره کار و دیالک تیک کار و سرمایه
علامت تساوی می گذارد
و
آن
را
باعث تشکیل مبارزات کارگری
 می داند.

این
مثال اول حریف برای «جنبش های تک‌موضوعی»
است.

۸
تضاد بین سیاست های توسعه ای موجود با واقعیت های جغرافیای طبیعی فلات ایران 
است 
که 
مبارزات کشاورزان در حوزهٔ رودخانهٔ زاینده رود و کارون و …
 را
 دامن می زند

این مثال دوم حریف برای «جنبش های تک‌موضوعی»
است:
تضاد تصمیمات سیاسی هیئت حاکمه با واقعیت جغرافیایی فلات ایران
باعث و بانی مبارزات دهقانی
است.

زنده باد تضاد مشکلگشا

۹
 تضاد بین روبنای فکری - فرهنگی نظام فاسد و واپسگرای ولایت فقیهی با فرهنگ ترقیخواهانه مردم 
است 
که 
مبارزه مدنی گسترده برای مقابله با حجاب اجباری یا باز کردن ورزشگاه ها بر روی زنان و توقف اعدام ها 
را 
باعث می شود
 
این مثال سوم حریف برای «جنبش های تک‌موضوعی»
است:
تضاد روبنای فکری و فرهنگی نظام ولایت فقیه با فرهنگ مترقی مردم

این تضاد من در آوردی حریف
به
چه معنی است؟

در قطب اول این تضاد 
نظام ولایت فقیه 
به
عنوان زیربنای جامعه
جا زده می شود
که
بر
روی آن
روبنای فکری و فرهنگی
 سربرکشیده است.

از 
این
زباله ـ مفهوم حریف
بیسوادی وحشت انگیز او
و
بی خبری بنیادی اش
 از 
الفبای مارکسیسم 
عربده می کشد.

چون
ولایت فقیه
و
حتی 
مذهب تشیع با همه نهادها و مخلفاتش
خود
یکی از عناصر روبنای ایده ئولوژیکی است.

زیربنای جامعه
کاپیتالیستی 
است.

عیب و ایراد  دیگر این تضاد من درآوردی حریف
بیگانگی او از مفهوم فرهنگ است.

عیب و ایراد بعدی اش
بیگانگی 
با
مقوله ماتریالیستی ـ تاریخی مهم موسوم به شعور اجتماعی است.

حریف 
خیال می کند 
که 
  روبنای فکری - فرهنگی نظام ولایت فقیه
فاسد و واپسگرا ست
ولی
 فرهنگ مردم 
 ترقیخواهانه
  است.

به 
همین دلیل
مبارزه مدنی گسترده برای مقابله با حجاب اجباری یا باز کردن ورزشگاه ها بر روی زنان و توقف اعدام ها
صورت می گیرد.

۱۰
تضاد بین سرمایه داری صنعتی، تجاری، نظامی و بوروکراتیک 
است
 که
 بسیاری از رویارویی ها بین بالایی ها 
را 
در
 سال های اخیر 
رقم زده است.

حریف
  عاجز 
از 
درک تفاوت فرماسیون اقتصادی با طبقه اجتماعی
 است.

من ـ زور حریف در این تضاد شق القمری
تضاد لایه های مختلف بورژوازی با یکدیگر است:
تضاد بورژوازی صنعتی و تجاری و نظامی و بوروکراتیک با یکدیگر است.

ما
از
ایران اطلاع دقیقی نداریم.

ولی
توهمات حریف
بی تردید 
فاقد اعتبار عینی و علمی اند.

بورژوازی نظامی 
مثلا
کنسرن سپاه فلان و بهمان
با
کنسرن های صنعتی و  کشاورزی و غیره
عجین شده اند.

با
اختراع تضادهای خیالی
نمی توان جامعه
را
درک کرد و تحلیل کرد و توضیح داد.

برای درک و تحلیل و توضح جامعه
مفاهیم ماتریالیسم تاریخی
و
جامعه شناسی مارکسیستی ـ لنینیستی
را
باید 
فراگرفت.

هاتف فرود آمده از عالم هپروت
اما
تفکر مفهومی
را
ملانقطی بازی و لفاظی
تصور می  کند.

ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر