تزهايی راجع به فويرباخ
کارل مارکس
اديت شده توسط انگلس
(مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۳، ص ۵ ـ ۷)
ترجمه و تحلیل
از
شین میم شین
تز هفتم
۱
فویرباخ
به
همین دلیل
در نمی یابد
که
«طبع» مذهبی
خود
فراورده جامعه ای (اجتماعی)
است
و
موجود انتزاعی
که
او
مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد،
متعلق
به
فرم جامعه ای معینی
است.
سلب عینیت، مشخصیت و تاریخیت
از
موجود مذهبی
توسط فویرباخ
موجب جهل او نسبت به منشاء جامعه ای گرایشات مذهبی موجود مذهبی می شود.
بی خبری از منشاء جامعه ای طبابع مذهبی
با
کشف و شعار معروف خود فویرباخ
در
تضاد قرار می گیرد:
طرز تفکر در کاخ و کوخ
متفاوت است.
این کشف و شعار فویرباخ
عینا و عملا
به
معنی منشاء جامعه ای طرز تفکر
است.
طرز تفکری که طبایع مذهبی هم جزو آن محسوب می شوند.
۲
فویرباخ
به
همین دلیل
در نمی یابد
که
«طبع» مذهبی
خود
فراورده جامعه ای (اجتماعی)
است
و
موجود انتزاعی
که
او
مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد،
متعلق
به
فرم جامعه ای معینی
است.
سؤال
اکنون
این است
که
فویرباخ
در
این صورت
چه منشاء و زادگاه و خاستگاهی برای طبایع مذهبی
باید
قایل شود؟
اینجا ست
که
اهمیت و عظمت مهمترین کشف مارکس،
موسوم به تز درک ماتریالیستی تاریخ
آشکار می گردد.
۳
فویرباخ
به
همین دلیل
در نمی یابد
که
«طبع» مذهبی
خود
فراورده جامعه ای (اجتماعی)
است
و
موجود انتزاعی
که
او
مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد،
متعلق
به
فرم جامعه ای معینی
است.
منظور مارکس
از
مفهوم «فرم جامعه ای معین»
چیست؟
فرم جامعه بشری
چیست؟
برای کشف و درک منظور مارکس
باید
با
تز درک ماتریالیستی تاریخ
آشنا شد:
بنیادی ترین دیالک تیک جامعه بشری
همانطور که ما بارها تشریح کرده ایم،
دیالک تیکی سه عضوی
است
که
از
ترکیب دو دیالک تیک زیر تشکیل می یابد:
الف
دیالک تیک نیروهای مولده ـ مناسبات تولیدی (زیربنای اقتصادی جامعه بشری)
ب
دیالک تیک زیربنای اقتصادی جامعه بشری (مناسبات تولیدی) ـ روبنای ایده ئولوژیکی آن
قطب مشترک این دو دیالک تیک
مناسبات تولیدی
(زیربنای اقتصادی جامعه)
است.
منظور مارکس از فرم معین جامعه
همین مناسبات تولیدی (زیربنای اقتصادی جامعه)
است.
اکنون
باید
صحت ادعای خود
را
اثبات کنیم.
۴
و
موجود انتزاعی
که
او
مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد،
متعلق
به
فرم جامعه ای معینی
است.
دیالک تیک نیروهای مولده ـ مناسبات تولیدی (زیربنای اقتصادی جامعه بشری)
شکلی از بسط دیالک تیک محتوا و فرم
است.
مناسبات تولیدی
فرمی (ظرفی، قالبی) است
که
حاوی محتوایی (مظروفی، درونمایه ای) به نام نیروهای مولده
است.
هر موجود انسانی
چه مذهبی و چه غیرمذهبی
در
مناسبات تولیدی معینی
مثلا
در
مناسبات تولیدی اشتراکی اولیه، برده داری، فئودالیسم، کاپیتالیسم و یا سوسیالیسم
تولد می یابد.
به
زبان مارکس
به
فرم جامعه ای معینی
مثلا
به
فئودالیسم
تعلق دارد.
کسی
یافت نمی شود
که
در
خارج از فرم جامعه ای معینی
وجود داشته باشد.
دلیل جهل فویرباخ
به
این حقیقت امر
بیگانگی و بی خبری او
از
تز درک ماتریالیستی تاریخ
است.
مراجعه کنید
به
درک ماتریالیستی تاریخ
و
درک ایدئالیستی تاریخ
پایان تز هفتم
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر