پروفسور دکتر
ولفگانگ ایشهورن
اریش هان
مانفرد پوشمن
روبرت شولتس
هورست تاوبرت
مانفرد پوشمن
روبرت شولتس
هورست تاوبرت
و
دهها تن دیگر
(۱۹۶۹)
برگردان
شین میم شین
(۱۹۶۹)
برگردان
شین میم شین
شعور
(روح، ضمیر، دل)
۱
·
شعور به مجموعه کردوکار روانی خاص انسانی اطلاق می شود.
·
شعور به فرم های حسی و عقلی (راسیونال) انعکاس ایده ای
واقعیت عینی به مدد سیستم عصبی مرکزی انسانی
که با عواطف و احساسات و اعمال ارادی در پیوند است، اطلاق
می شود.
۲
·
راجع به منشاء، بنیان ها و فونکسیون های شعور، نبرد بی
رحمانه ای میان ماتریالیسم و ایدئالیسم در جریان است.
۳
·
علوم طبیعی (علم الاشیاء) از دیرباز موضع فلسفی نمایندگی
شده توسط ماتریالیسم را اثبات کرده اند:
·
شعور با روند های مادی در پیوند است.
·
شعور برای انسان ها تصویری
از جهان عینی پیرامون شان است.
۴
·
بنیان ها و نیروهای محرکه واقعی توسعه و تکامل شعور را اما برای اولین بار ماتریالیسم
دیالک تیکی و تاریخی به مدد تدوین و عرضه خدمات زیر کشف کرد و اعلام داشت:
الف
·
به مدد عرضه تئوری ماتریالیستی حیات اجتماعی انسان ها و
توسعه تاریخی آن
ب
·
به مدد کشف و اعلام کردوکار اجتماعی عملی انسان ها به مثابه نیروی
محرکه تعیین کننده شعور.
۵
·
از سازمان سیستم عصبی، ارگان های حسی و کردوکار روانی حیوان
(نیای آدمیان) تحت تحریک کردوکار کار، وسیله سازی و استفاده از وسایل کار آغاز
شونده، به طرز تدریجی شعور شکل گرفت.
۶
·
گذار از کردوکار غریزی ـ بیولوژیکی نیاکان حیوانی انسان ها
به کردوکار کار کلکتیو، گام تعیین کننده ای بود که به تشکیل عوامل زیر منجر شد:
الف
·
به تشکیل رفتار آگاهانه انسان ها
ب
·
به پیدایش شعور انسان ها
پ
·
به پیدایش زبان انسان ها
۷
·
شعور نیز به همین دلیل در مراحل تاریخی توسعه (تکامل) انسان
ها به طور بیواسطه با کردوکار کار انسان ها در پیوند بوده است، به لحاظ دامنه
محدود بوده است و به اندازه نازلی تمایزمند بوده است.
۸
·
بعد از توسعه طولانی انسان ها در جامعه آغازین که در جریان
آن، کار انسانی همه جانبه تر و برآیند کار
انسانی بیشتر و مضامین (محتوا های) شعور فراگیرتر گشت، کردوکار شعورین انسان ها و قبل از همه تفکر
انسان ها به کردوکار نسبتا مستقلی تبدیل شد.
۹
·
در پیوند با تقسیم اجتماعی مختلف کار، کردوکار فکری از
کردوکار جسمانی جدا شد.
·
آن سان که محفل معینی از انسان ها توانستند به کردوکار صرفا
نظری (تئوریکی) و یا عمدتا نظری بپردازند.
۱۰
·
آنگاه برای اولین بار، امکان آن پدید آمد که دانش تجربی به
طور خودپو و خود به خودی نشئت گرفته از روند تولید اجتماعی را بتوان به طور
سیستماتیک (منظم) تنظیم کرد و در پیوند درونی با هم قرار داد.
۱۱
·
شعور محصول ماده (وجود) است و فقط در پیوند با بنیان مادی
اش وجود دارد.
۱۲
·
خود شعور اما ماده نیست.
·
شعور محصول (فراورده) مادی به مثابه چیز آلی (ارگانیکی) خاص
نیست.
۱۳
·
به قول ولادیمیر لنین:
الف
·
«پدیده های روانی، شعور و غیره عالی ترین محصول ماده (یعنی
ماده روانی) است.
ب
·
شعور (ضمیر، دل) فونکسیون چیز مادی بغرنج و پیچیده خاصی است که مغز آدمی نامیده می شود.»
·
(ولادیمیر لنین، «کلیات»، جلد ۱۴، ص ۲۲۶)
۱۴
·
شعور (ضمیر، دل)، کردوکار پیچیده و بغرنجی است که خودویژگی
اش توانایی های زیرین آن است:
الف
·
انعکاس واقعیت عینی در فرم های فکری
ب
·
تصویر برداری از واقعیت عینی
·
(زدن نقش واقعیت عینی بر لوح دل و یا ضمیر)
پ
·
تبدیل چیزهای مادی به چیزهای فکری
ت
·
ترجمه چیزهای مادی به چیزهای فکری
۱۵
·
کردوکار
شعور (ضمیر، دل)، عبارت است از تشکیل مدل درونی از
جهان برونی.
·
این مدل درونی بر پایه اطلاعاتی تشکیل می شود که آدمیان به مدد دریافتگرها (رسپتور ها) کسب می
کنند و در شبکه عصبی پیچیده و بغرنج خود حلاجی می کنند و ذخیره می کنند.
۱۶
·
این مدل درونی از جهان برونی از سیستم پویایی (دینامیکی) از
اطلاعات تشکیل می یابد.
·
ساختار این سیستم حاوی تطبیقات معینی با جهان برونی است.
۱۷
·
خود شعور هم حاوی ساختار معینی است و بنا بر قوانین معینی،
خود را سازمان می بخشد.
۱۸
·
مضامین (محتواهای) مشخص شعور همواره در فرم های مشخص معینی
عرض اندام می کنند که به شرح زیرند:
الف
·
احساس ها
ب
·
ادراکات (دریافت
ها)
پ
·
مفاهیم
ت
·
قضاوت ها و غیره
۱۹
·
شعور (ضمیر، دل) این فرم ها و قوانین دانش حسی و قوانین فکری را بطور ماورای تجربی
(اپریوریکی) در اختیار ندارد.
۲۰
·
شعور (ضمیر، دل) پدیده جنبی ساده ی روند های نویرو فیزیولوژیکی
(فیزیولوژی اعصاب) ـ آن سان که روان حیوانات است ـ نیست.
·
اگرچه این فونکسیون در حدود و ثغور معینی حفظ می شود.
۲۱
·
شعور (ضمیر، دل)، ارگان ساده تطبیق آدمیان با محیط زیست ـ آن سان که روان حیوانات است ـ نیست.
·
اگرچه این فونکسیون در حدود و ثغور معینی حفظ می شود.
۲۲
·
شعور (ضمیر، دل)، ارگان تشکیل تعادل میان اندام (ارگانیسم) و محیط
زیست ـ آن سان که روان حیوانات است ـ
نیست.
·
اگرچه این فونکسیون
در حدود و ثغور معینی حفظ می شود.
۲۳
·
فونکسیون کیفیتا نوین شعور انسانی که حسابش به طرز خاصی از
حساب روان حیوانی جدا می شود، در زمینه زیر است:
·
شعور (ضمیر، دل) انسانی، ارگان تحول اکتیو (تحول مبتنی بر
عمل آگاهانه) و خلاقانه جهان آدمیان (توسط آدمیان) و ابزار هدایت و تنظیم روند های
اجتماعی و فردی آدمیان است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر