پروفسور دکتر الفرد کوزینگ
پروفسور دکتر گئورگ کلاوس
برگردان
شین میم شین
۱
· معنی تحت اللفظی معیار عبارت است از علامت، محک، سنگ محک.
۲
· مفهوم «معیار» در فلسفه، قبل از همه در رابطه با مقوله حقیقت به کار می
رود:
· معیار در تئوری شناخت به مثابه «معیار حقیقت» به کار می رود.
۳
· مسئله معیار حقیقت، فلاسفه بیشماری را به خود
مشغول داشته است.
· ولی برای اولین بار
مارکس و انگلس توانسته اند با وارد کردن پراتیک
اجتماعی در تئوری شناخت، به حل علمی این مسئله نایل آیند.
۴
· اشتباه اصلی کلیه نظرات دیگر در این مسئله،
عبارت است از اینکه معیار حقیقت در روح (شعور) جسته می شود.
۵
· اما به این طریق هرگز نمی توان به پیداکردن
معیار عینی حقیقت نایل آمد.
· زیرا شناخت، رابطه موجود میان روح (شعور) و
واقعیت عینی است.
۶
· اپیکور معیار حقیقت را در بدیهیت ادراک
می دانست.
· «زیرا حس ادراک با واسطه باید برای حقیقت ادراک
کافی باشد.
· (اپیکور، «دیوگنس لائرتیوس»، ص ۱۰ ، ۳۲ .)
۷
· نظریه بدیهیت از آن زمان در تعیین معیار حقیقت
نقش مهمی بازی کرده است.
۸
· به نظر دکارت وضوح
و روشنی، معیار حقیقت را تشکیل می دهد.
· (دکارت، «تأملاتی راجع به مبانی فلسفه»، ص ۵.)
۹
· به نظر دکارت، «کلیه
ایده ها و یا مفاهیم که روشن و واضح اند، باید حقیقی باشند.»
· (دکارت، «رساله ای راجع به متد»، ص ۴ .)
۱۰
· به نظر اسپینوزا،
حقیقت به معیار نیازی ندارد.
· داشتن ایده های واقعی، کافی است.
· ایده های حقیقی و یا منطبق روشن و واضح اند:
· «همان طور که نور و ظلمت خود را عیان می سازند،
به همان سان نیز حقیقت و باطل هنجار خویشتن خویش اند.»
· (اسپینوزا، « اخلاق»، ص ۲، ۴۳، تذکر.)
۱۱
· در حالیکه مفهوم بدیهیت
دکارت و اسپینوزا به مثابه معیار
حقیقت، محتوای راسیونال (عقلی) داشته، بعدها در فلسفه بورژوائی عصر امپریالیسم به
مفهوم عرفانی شهود، کشف، اشراق و یا روانگذشت ایراسیونال (ضد عقلی) ایده حقیقت بدل
می شود.
· (مثلا در نظریات هاسرل)
· بنظر کانت
«ارائه معیاری برای حقیقت که هم جامع باشد و هم عام غیرممکن است.»
· (هاسرل، «بررسی های منطقی»، جلد ۱، ص ۸.)
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر