عزتالله (حسین) فرجی
خواننده ترانه «دایه ، دایه»
مسعود دلیجانی
و
میم حجری
"زینَُ بَرگم بَوَنیت و اوُ مادیونم خَوَرِه مه بوُریتو سی هالوُونم"
"دایَه دایَه وقت جنگه قطار که بالا سرم پرش دِ شَنگه"
"دایَه دایَه وقت جنگه قطار که بالا سرم پرش دِ شَنگه"
"سنگرانه برمنت لشم در آریت بورتم سی دالکم بونگمه وراریت"
"موتورچی یواش بَرون دالكمه بینِم شیرش حلال بَكِم بلكه بَمیرِم"
"نازیه تو سی بکو جومه ورته دُر کِردن دو قورسو شیر نرته"
"دایَه دایَه وقت جنگه قطار که بالا سرم پرش دِ شَنگه"
"قلایانه بگردیت چینه و چینه لشکمه ور داریت کافر نیینه"
"موتورچی یواش بَرون دالكمه بینِم شیرش حلال بَكِم بلكم بَمیرِم"
"کاغذی ره بکنید و او دخترونم بعدخوم شی نکنن و او دشمنونم"
"دایَه دایَه وقت جنگه قطار که بالا سرم پرش دِ شَنگه"
"دِ قلا کرده وِ در شمشیر وِ دَسش چی طلا بَرق می زنه لقام اسبش"
"برارونم خیلیین هزار هزارن سی تقاص خینه مِه سَر وَر میارن"
برگردان به فارسی
مسعود دلیجانی
زین و برگم را بر روی مادیانم ببندید
و
خبرم
را
به
دایی هایم
برسانید
مادرم
هنگام جنگ
است
هنگام دوستی با تفنگ
است
قطار فشنگ کوچک بالای سرم
پر
از
فشنگ
است.
سنگر ها را خراب کنید
و
نعشم را بیرون بیاورید
و
آن
را
برای مادرعزیزم
ببرید
و
بانگ مردنم
را
بر آورید
راننده
آرامتر بران
تا
مادرم را ببینم
شیرش
را
بر
من
حلال کند
شاید (با خیال راحت) بمیرم
(مادر)
نازنینم
سیاه بر تن کن
چرا که در قبرستان شیر نرت را خاک کرده اند
مادرم
هنگام جنگ
است
هنگام دوستی با تفنگ
است
قطار فشنگ کوچک بالای سرم
پر
از
فشنگ
است.
خانه ها را یک به یک بگردید
و
جنازه ام
را
بردارید
تا
کافران
آن
را
نبینند
راننده
آرامتر بران
تا مادرم را ببینم
شیرش را بر من حلال کند
شاید (با خیال راحت) بمیرم
نامه ای بفرستید برای دخترانم
پس
از
من
شوهر نکنند
به
دشمنانم
مادرم
هنگام جنگ
است
هنگام دوستی با تفنگ
است
قطار فشنگ کوچک بالای سرم
پر
از
فشنگ
است.
شمشیر به دست از قلعه بیرون شده
با
لگام اسبی
که
همچون طلا برق می زند
برادرانم
بسیار
اند
و
برای انتقام خون من
سر بر می دارند.
پایان
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر