۱۳۹۷ بهمن ۷, یکشنبه

تأملی در سخنی از چه گوارا (۳)


  پاراگرافی
 از 
نامه ی چه گوارا
 به
 سردبیر هفته نامه «مارچا»
که
  در
 اوروگوئه چاپ می شد:

«در مورد ما این اصل جا افتاده است 
که
 فرزندان ما
 باید 
همان چیزهائی را داشته باشند که فرزندان مردم عادی دارند
 و
اگر
مردم عادی
چیزی
 را 
ندارند 
لازم نیست
که
 فرزندان ما داشته باشند.

این مساله را خانواده های ما باید بفهمند 
 و
برای آن مبارزه کنند.
 
انقلاب
 را
 انسان ها به انجام می رسانند
 و
انسان
 باید روحیه انقلابی اش
 را
هر روز 
صیقل بدهد.»

با
سپاس
از
علی پاشایی

تحلیل
از
یدالله سلطان پور 

۱
در مورد ما این اصل جا افتاده است 
که
 فرزندان ما
 باید 
همان چیزهائی را داشته باشند که فرزندان مردم عادی دارند
 و
اگر
مردم عادی
چیزی
 را 
ندارند 
لازم نیست
که
 فرزندان ما داشته باشند.

این مساله را خانواده های ما باید بفهمند 
 و
برای آن مبارزه کنند،
 
اگر 
همین ستم 
را
که
چه گوارا
به
 همسر و فرزندانش روا می دارد،
مادر و پدرش 
بر 
خود او
روا می داشتند،
چه گوارا
نمی توانست
حتی
آرژانتین
را
بگردد،
چه رسد به سراسر امریکای لاتین
را.
 
نمی توانست 
حتی
دبستان
را
تمام کند،
چه رسد به تحصیلات دانشگاهی.
 
فقر
را
فقط
  کسی 
می تواند 
واقعا
بشناسد
که
شخصا
آن
را
تجربه  کرده باشد.
 
چه گوارا
نمی داند 
که 
مردم عادی چگونه زندگی می کنند.
 
این هنوز چیزی نیست.
 
۲
این مساله را خانواده های ما باید بفهمند 
 و
برای آن مبارزه کنند،
 
اعضای خانواده هیئت حاکمه کوبا
علاوه بر صرفنظر از ساده ترین نعمات مادی،
ضمنا
باید
آن
را
بفهمند.
 
مثلا
پابرهنه و گرسنه و ژنده پوش
باشند
و
ضمنا
  ریاضت تحمیلی به وسیله پدر
را
درک کنند.

خود چه گوارا
حتی
نمی تواند دلیلی بر ریاضت تحمیلی به اعضای خانواده اش عرضه دارد،
چه رسد به فرزندانش.

برای افرادی که در ناز و نعمت بزرگ شده اند،
تظاهر به فقر
نوعی تنوع و تجمل است.

پسرها و دخترهای اشرافیت فئودال
در
دوره شاه
در
دانشگاه ها
بسان حمال ها
لباس می پوشیدند.

همه از دم
چریک و مجاهد و لیملام و دیمدام
شده بودند.

در ورای البسه کهنه و مندرس
اما
فئودالیته سر و مر و گنده و گندیده 
در
تب و تاب 
بود.

۳

این مساله را خانواده های ما باید بفهمند 
 و
برای آن مبارزه کنند،
 
چه گوارا
هنوز راضی نیست.
 
اعضای خانواده سران کوبا
ضمنا
باید
برای 
ریاضت تحمیلی توسط پدر 
مبارزه کنند.
 
حالا
باید
خری با خورجینی مملو از فانتزی 
آورد
تا
به
من ـ زور
انقلابی ترین مرد جهان
پی برد.
 
چگونه می توان برای تحمل پابرهنگی و ژنده پوشی و محرومیت از آموزش و پرورش و بهداشت  تحمیلی
مبارزه کرد؟
 
۴
انقلاب
 را
 انسان ها به انجام می رسانند
 و
انسان
 باید 
 روحیه انقلابی اش
 را
هر روز 
صیقل بدهد.
 
در 
این شعار چه گوارا
استنباط او از انقلاب آشکار می گردد.
 
ما
با
نوعی ولونتاریسم (اراده گرایی)
سر و کار پیدا می کنیم
که
از
مکاتب نیچه ئیستی
است.
 
بی دلیل نیست
که
لاشخورهای اگزیستانسیالیستی
مثلا
ژان پل سارتر عیاش
به
دیدار چه گوارا
می رود.
 
چه گوارا
خیال می کند
که
خواستن
توانستن
است.
 
توانا بود
هر که خواها بود.
 
فقط باید اراده کرد 
تا
انقلابی صورت گیرد.
 
فقر فلسفه 
همین
است.
 
چه گوارا
نمی داند
که
اراده کردن به انجام کاری
ثانوی 
است.
 
کسی نمی تواند ابتدا به ساکن
به
انجام کاری
اراده کند.
 
پیش شرط لازم 
برای طلب چیزی
نیاز بدان چیز است.
 
احساس نیاز به انقلاب
که
جای خود
دارد.
 
احساس نیاز به انجام انقلاب
با
احساس نیاز به داشتن کفش و پوشاک
از 
زمین تا آسمان
فرق دارد.
 
بدون از آن خود کردن شعور انقلابی،
نه 
می توان به معنی انقلاب وقوف حاصل کرد
و
نه
می توان به عمل انقلابی دست زد.
 
۵
انقلاب
 را
 انسان ها به انجام می رسانند
 و
انسان
 باید روحیه انقلابی اش
 را
هر روز 
صیقل بدهد.»
 
ایراد نظری دیگر این شعار چه گوارا
نخبه گرایی او ست.
 
منظور او از انسان ها،
نخبه های انقلابی
است.
 
تئوری نخبگان
یکی از مهم ترین تئوری های نیچه ئیسم و فاشیسم
است.
 
جذابیت چه گوارا برای اگزیستانسیالیست ها و فئودالیست ها
ضمنا
به
همین دلیل
است.
 
چه گوارا
درک ایدئالیستی از تاریخ دارد.
 
او
خیال می کند
که
تاریخ
را
نخبه ها
می سازند 
و
نه
توده ها.
 
انقلاب کوبا
که
احتمالا و ماهیتا
انقلابی ضد فئودالی
بوده است،
هنوز تحلیل مارکسیستی ـ لنینیستی
نشده است.
 
چه گوارا
به هنگام نگارش این نامه
 هنوز
نمی داند
که
بدون حمایت حزب کمونیست کوبا و توده های خلق کوبا و اتحاد شوروی
کاری
از
دست پارتیزان های دلاور
در
زمینه پیروزی انقلاب
و
حفظ و تقویت و تحکیم و توسعه آن
برنمی آمد.

چه گوارا
بعدها
در
جنگل های بولیوی
با
آثار مارکس و غیره
آشنا خواهد شد
و
در
یاد داشت هایش
از
آموزش مارکسیسم
خواهد نوشت.

ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر