مقاله ای
از
ملکه محمدی
(پورهرمزان)
زنان ایران
در دو انقلاب و دو انتخابات
منبع اصلی:
مجله دنیا
(مجله "دنیا"
شماره ۳ سال ۱۳۵۸)
خلاصه شده و منتشر شده
در راه توده
در راه توده
ویرایش و تحلیل
از
ربابه نون
۱
دردوران سلطنت محمد رضا
نیز
علیرغم مبارزات گسترده زنان،
نه تنها هیچ گام اساسی در راه رفع تبعیض از زنان برداشته نشد،
بلکه قانون انتخابات و قانون مدنی دوران رضا شاه
همچنان بر سرنوشت زن ایرانی حاکم ماند.
هرچند زنان زحمتکش ایران همراه با برادران زحمتکش خود توانستند
با
مبارزات پیگیر،
زیر پرچم حزب توده ایران،
قانون کار را به رژیم تحمیل کنند و به دستمزد برابر زن و مرد رسمیت قانونی بدهند،
ولی
این قوانین روی کاغذ ماندند و عرصه عمل نیافتند.
ملکه محمدی
این مطلب را در سال ۱۳۵۸ نوشته
و
هنوز
از
بهمن سیاه وحشت انگیزی
که
جامعه
را
زیر هیکل کریه زنستیز و زندگی ستیز خود مدفون خواهد ساخت،
خبر نداشته است.
بدی،
برود
که
جای خالی اش
را
بدتری
نگیرد.
بدتر
روی بد بدبخت
را
سفید
خواهد کرد
و
دود آه حسرت به بد
را
به
سوی آسمان ها
روانه خواهد ساخت.
اکنون
تحت سیطره تباهی آور زباله های گندناک منجلاب جماران
اصلا
کاری
نیست
تا
دستمزد برابر برای کار زن و مرد
مطرح باشد.
همه آحاد مردم
بقال واره
گشته اند.
دختران و پسران و زنان طویله
در
شرایط فقدان کالا
به
خودفروشی
در
خانه ها و خیابان های عفاف
مجبور گشته اند
و
چه بسا
مرزهای «ملی» ـ مذهبی
را
پشت سر نهاده اند
و
در گرجستان و غیره
بساط خودفروشی گسترده اند.
۲
حزب توده ایران در نخستین مرامنامه خود،
خواستار برابری کامل حقوق زن و مرد در ایران شد
و
فراکسیون حزب توده ایران درمجلس چهاردهم
طرح واگذاری حق انتخاب کردن و انتخاب شدن به زنان
را ،
به مجلس ارائه داد.
آری.
یادش به خیر
مرام و مرامنامه حزب توده سابقا موجود ایران.
«هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتنِ خود برنخاست»
که
حزب توده برگشته از تبعید
«به زندگی نشست.»
حزب توده برگشته از تبعید،
خرکی ترین خط مشی ممکنه
را
برای خود
تعیین کرد
و
همه
پل های پیوند خود
با
توده های زحمتکش
را
و
بویژه
با
طبقه کارگر و دهقان و پیشه ور
را
و
بدتر از همه
با
توده های زن
را
نابخردانه و خردستیزانه
تخریب کرد
و
ماهی معروف
در
جدایی از دریا
طعمه بی دفاع و بی پشت و پناهی
در
مقابل یورش کوسه های ماهی خوار جماران
شد
و
زخمی عمیق و خونچکان
بر
دل امیدواران
نهاد.
۳
اما رژیم استبداد سلطنتی که بیانگرمنافع فئودالها و سرمایه داران بود،
مانع از تحقق آن شد
و
این زمانی بود که حکومت ملی در آذربایجان،
حقوق برابر زنان
را
در یکی از بهترین استان های ایران تأمین کرد
و
برای نخستین بار
زنان از حق انتخاب کردن و انتخاب شدن بهره مند شدند.
حکومت خودمختار کردستان نیز حقوق برابر زنان را برسمیت شناخت.
دقیقا.
شاه
قبل از انقلاب بورژوایی سفید
نماینده فئودال ها و سرمایه دارها
بوده است.
اما
پس از پیروزی انقلاب سفید
تغییر ماهیت طبقاتی داده
و
به
نماینده بورژوازی
مبدل شده بود.
عدم درک این تحول طبقاتی شاه
منجلاب همه خطاها و خریت ها بوده است و کماکان هم است.
خیلی از خرهای دوپا
عنگلاب اسلامی
را
انقلاب اجتماعی
تصور و تصویر و عرعر می کنند.
۴
در
دوران محمد رضا پهلوی
سازمان های اصیل زنان
هرگز تحمل نشد
و
به جای آن
سازمان زنان درباری به ریاست اشرف پهلوی خواهر شاه برپا شد،
تا مبارزه زنان را از مسیر صحیح به کجراهه ببرد.
حق انتخاب کردن و انتخاب شدن در شرایطی به زنان واگذار شد
که
اثری از دموکراسی و حکومت قانون درکشور نبود
و
تفسیر حقوق قانونی زن و مرد با دیکتاتور بود.
این بند از مقاله ملکه محمدی
سرشار
از
اشتباهات جدی
است
و
ضمنا
نشانه بی خبری مادر داغدار ما از مفاهیم فلسفی و سوسیولوژیکی است:
الف
در
دوران محمد رضا پهلوی
سازمان های اصیل زنان
هرگز تحمل نشد
ملکه محمدی
هنوز
نمی داند
که
زنان
نه
طبقه،
بلکه
طیفی با تعلقات طبقاتی مختلف و متفاوت و حتی متضادی
را
تشکیل می دهند.
زن
هم
می تواند
تعلق طبقاتی فئودالی
داشته باشد
هم
می تواند
تعلق طبقاتی پرولتری و یا بورژوایی
داشته باشد
و
هم
می تواند
تعلق طبقاتی لومپن پرولتری
داشته باشد.
درست
به
همین دلیل
اصطلاح «سازمان اصیل زنان»
اصطلاحی بی محتوا و توخالی است.
ب
در
دوران محمد رضا پهلوی
سازمان های اصیل زنان
هرگز تحمل نشد
و
به جای آن
سازمان زنان درباری به ریاست اشرف پهلوی خواهر شاه برپا شد،
تا مبارزه زنان را از مسیر صحیح به کجراهه ببرد.
در
دوران محمد رضا پهلوی
سازمان های اصیل زنان
هرگز تحمل نشد
و
به جای آن
سازمان زنان درباری به ریاست اشرف پهلوی خواهر شاه برپا شد،
تا مبارزه زنان را از مسیر صحیح به کجراهه ببرد.
ملکه محمدی
چنان
از
اشرف پهلوی
حرف می زند
که
انگار
زن نیست.
انگار
اشرف پهلوی
عضو جامعه نیست
و
فاقد تعلق طبقاتی خاص خود است.
انگار
سازمان زنان وابسته به دربار پهلوی
فاقد اصالت طبقاتی و فمینیستی
بوده است.
پ
در
دوران محمد رضا پهلوی
سازمان های اصیل زنان
هرگز تحمل نشد
و
به جای آن
سازمان زنان درباری به ریاست اشرف پهلوی خواهر شاه برپا شد،
تا مبارزه زنان را از مسیر صحیح به کجراهه ببرد.
ملکه محمدی
با
مفهوم واره های تق و لق
«می اندیشد.»
او
احتمالا
خیال می کند
که
سازمان زنان وابسته به طبقه حاکمه
فاقد اصالت فمینیستی است
و
فقط
فونکسیون منحرف کردن مبارزه زنان از مسیر «صحیح» (؟) به کجراهه
را
به
عهده دارد.
منظور ملکه محمدی
از
مسیر صحیح کذایی
احتمالا
مسیر فکری توده ای
است.
انگار
زنان وابسته به طبقه حاکمه
حق تشکیل سازمان زنان خاص خود
را
و
مبارزه در راه حقوق فمینیستی خود
را
ندارند.
ملکه محمدی
حوصله مبازره ایده ئولوژیکی میان زنان وابسته به طبقات مختلف جامعه
را
ندارد.
به
همین دلیل
دست به تخطئه دیگر سازمان های فمینیستی
می زند.
چنین کردوکاری
برای عضو رهبری حزب توده ایران
شرم انگیز
است.
بیگانگی ملکه محمدی
با
مفاهیم مارکسیستی
ضمنا
نشانه فقر فلسفی و مفهومی خود پورهرمزان است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر