مسئله اساسی فلسفه (۱)

پروفسور دکتر الفرد کوزینگ

برگردان

شین میم شین

    

۱

·      مسئله اساسی فلسفه به مسئله مربوط به رابطه ماده (طبیعت، وجود) و روح (شعور، تفکر) اطلاق می شود.

۲

·      مسئله اساسی فلسفه عالی ترین مسئله فلسفه است.

·      (برای اینکه مفاهیم ماده و روح، عالی ترین مفاهیم فلسفه اند، یعنی مقولات فلسفی اند. مترجم)

۳

·       تقسیم بندی و طبقه بندی سیستم ها و نگرش های فلسفی به دو جریان اصلی ماتریالیسم و ایدئالیسم و حل بنیادی کلیه مسائل مهم فلسفی، وابسته به پاسخی است که به سؤال تقدم و یا تأخر ماده بر روح داده می شود.

·      (یعنی راه حل مسئله اسسای فلسفه دال بر جهان بینی ماتریالیستی و یا ایدئالیستی اعضای جامعه است. مترجم)

۴

·      مسئله اساسی فلسفه در فرم کم و بیش روشنی تمام تاریخ تفکر فلسفی را در بر داشته است.

·       اگرچه این مسئله برای اولین بار توسط ماتریالیسم دیالک تیکی، توسط انگلس، بطور صریح فرمولبندی شده است.

۵

·      درمقابل هم قرار دادن ماتریالیسم و ایدئالیسم، به صور مختلف از سوی فلاسفه نامداری از قبیل افلاطون، دموکریت، ارسطو، توماس فون اکوین، برکلی، هگل و فویرباخ صورت گرفته است.

۶

·      مبارزه جانبدارانه میان جریانات اصلی ماتریالیستی و ایدئالیستی فلسفه نیز دلالت بر این امر دارد.

۷

·      اگرچه در آثار برخی از فلاسفه، بخصوص در کتاب فویرباخ تحت عنوان «ماهیت مذهب» نطفه های طرح مسئله اساسی فلسفه به چشم می خورند، ولی فرمولبندی علمی و حل این مسئله، تنها در مرحله توسعه تفکر فلسفی ئی صورت می گیرد که اصولا از حد فلسفه بورژوائی فراتر بوده است.

۸

·      پیش شرط تعیین کننده برای آن عبارت بود از توضیح ماتریالیستی حیات اجتماعی و توسعه مفهوم ماتریالیستی ـ دیالک تیکی «ماده»، که برخلاف مفهوم  «ماده» در ماتریالیسم ماقبل مارکسیستی، شامل جامعه نیز می شود.

۹

·      استنباط فلسفی از واقعیت عینی در این مرحله، به درجه ای از عامیت دست یافته بود که در مقابل هم قرار دادن ماده و روح (شعور) را به دیسیونکسیون (یا این و یا آن) کامل مبدل می کرد.

۱۰

·      این اما شرطی است که بدون تحقق آن، فرمولبندی صریح مسئله اساسی فلسفه امکان پذیر نیست.

۱۱

·      تا زمانی که ماتریالیسم تحت عنوان ماده، فقط فرم نمودین  مشخص و معین جهان مادی، یعنی اتم ها، اجسام، مواد و یا طبیعت را می فهمید، در مقابل هم قرار دادن ماده و روح (شعور) هنوز نمی توانست دیسیونکسیون کامل باشد.

۱۲

·      برای اینکه هنوز عرصه هائی از جهان، مثلا نور، تشعشع بطورکلی و جامعه در خارج از مسئله اساسی فلسفه قرار می گرفتند.

۱۳

·      از این رو، تفکر فلسفی به توسعه درازمدتی نیاز داشت تا مسئله اساسی فلسفه ـ بمثابه عالی ترین مسئله فلسفه ـ بتواند شناخته و فرمولبندی شود.

ادامه دارد.