سن:
۶۵
وضعیت تأهل:
متاهل
تاریخ رحلت:
۲۹ آبان ۱۳۶۲
مرگ در اثر بیماری در دوران بازداشت در زندان
مستند سیمرغ
(ناگفته های حزب توده)
قسمت اول
https://www.youtube.com/watch?v=rKV5cknVIP8&t=883s
تحلیلی
از
گاف سنگزاد
۱
سؤال
این بود
که
روند و روال ماهیتا واحد تشکیل جنبش های فاشیستی، پانیستی ـ اسلامیستی و فوندامنتالیستی ـ شیعی
چیست؟
بورژوازی مرتجع واپسین
در
قبال ورود خروشان پرولتاریا به میدان پیکار طبقاتی ـ سیاسی
امید
باخته بود
و
بر لب گور تاریخی خود ایستاده بود.
و
بر لب گور تاریخی خود ایستاده بود.
بورژوازی واپسین
دچار یأس و نومیدی و نیهلیسم و اسکپتیسیسم شده بود.
همین وضعیت روحی و روانی و فکری بورژوازی مرتجع واپسین
در
آثار آرتور شوپنهاور
(معلم فریدریش نیچه)
بازتاب یافته است.
۲
فونکسیون ایده ئولوژیکی فریدریش نیچه
گرفتن از یخه بورژوازی مرتجع واپسین نومید و بدبین،
شیر کردن او
و
گسیلش به میدان جنگ هر چه باداباد (یا مرگ و یا پیروزی)
بر ضد پرولتاریای انقلابی
بوده است.
بر ضد پرولتاریای انقلابی
بوده است.
نیچه
ساز و برگ ایده ئولوژیکی لازم برای این نبرد حیاتی ـ مماتی
را
تهیه می کند و در اختیار بورژوازی مرتجع واپسین قرار می دهد:
الف
نیچه
قبل از هر چیز
به
توسعه خردستیزی (ایراسیونالیسم) می پردازد.
نیچه
خانه خرد اندیشنده خلایق
را
به
آتش می کشد.
ب
نیچه
ضمنا
با
تخطئه مذهب
به
توسعه اخلاق ستیزی (نیهلیسم اخلاقی) می پردازد.
هدف نیچه از مذهب ستیزی
در
وهله اول
اخلاق ستیزی
است.
چون هومانیسم، ترحم به همنوع، حمایت از ضعفا، همبستگی و هارمونی زندگی
از
ستون فقرات مذهب اند
و
نه
تجلیل از مرگ
و
نه
نفرت از توده های مولد و زحمتکش شریف
و
نه
ستایش از جنگ
و
اعدام های بی رحمانه همنوعان.
و
نه
تجلیل از مرگ
و
نه
نفرت از توده های مولد و زحمتکش شریف
و
نه
ستایش از جنگ
و
اعدام های بی رحمانه همنوعان.
۳
پس از پیروزی انقلاب بورژوایی سفید
در
ایران،
وضعیت اشرافیت مرتجع فئودال و روحانی
شبیه وضعیت بورژوازی مرتجع واپسین در اروپا بوده است.
نقش تاریخی منفی نیچه
را
خمینی
و
مرتجعین سرخ و سیاه دیگر
بازی می کنند:
خمینی
و
مرتجعین سرخ و سیاه دیگراشرافیت مرتجع فئودال و روحانی، کودکان ناقص العقل و بینوای مدارس، لومپن پررلتاریا، بورژوازی و خرده بورژوازی سنتی ـ مذهبی
را
شیر می کنند
و
به یورش بر دژهای انقلاب بورژوایی سفید
سوق می دهند.
۴
خطاهای خطیر بورژوازی مدرن
تحت رهبری شاه
زمینه لازم
را
برای پیروزی ارتجاع متحد سرخ و سیاه
آماده می سازد.
به همان سان
که
تحت تأثیر لاطائلات نیچه
زمینه برای روی کار آمدن فاشیسم فراهم می آید،
به همان سان هم تحت تأثیر تبلیغات عوامفریبانه اجامر ارتجاع سرخ و سیاه
چه با عبا و چه بی عبا
زمینه برای روی کار آمدن پان اسلامیسم و فوندامنتالیسم
آماده می گردد.
خمینی قابل مقایسه با هیتلر و پینوچه است.
مرتجع به تمام معنی است.
کاری نبوده که دار و دسته خونریز هیتلر و پینوچه کرده باشند
و
خمینی و پیروانش
نکرده باشند.
اجامر پیرو هیتلر
با
شعار ناسیونالیستی ـ سوسیالیستی الکی بر لب
سندیکاهای کارگری
را
به
آتش کشیدند،
حزب کمونیست آلمان
را
منحل اعلام کردند
و
رهبران آن
را
ترور و تیرباران کردند.
هیتلر
۶ میلیون نفر از اعضای جامعه
را
به اتهام الکی داشتن نژاد دیگر
پس از سلب مالکیت بر دار و ندارشان
مورد استثمار جسمی و جنسی بی رحمانه قرار داد
و
نهایتا
به کوره های اختناق و آتش سپرد.
پینوچه
در
عرض یکی دو هفته
هزاران جوان انقلابی
را
زجر کش کرد و در خاوران های شیلی به خاک سپرد.
۵
خمینی
همه کردوکارهای جنایت آمیز هر دو
را
تکرار کرد:
بهایی ها
را
سلب مالکیت، تهدید، سرکوب و دربدر ساخت.
سندیکاهای کارگری
را
با سندیکاهای قلابی
جایگزین ساخت.
حزب توده ایران
را
در نهایت مظلومیت و معصومیتش
منحل
اعلام کرد
و
سران و سرداران ستمدیده آن
را
تحت شکنجه های وحشیانه موحش
به توبه واداشت و چه بسا پس از توبه، تیرباران کرد
و
در
خاوران بیکران
طعمه ددان درنده ساخت.
۶
برای درک و توضیح فوندامنتالیسم شیعی و پان اسلامیسم
باید
فاشیسم
را
شناخت.
فاشیسم
هم
بسان پان اسلامیسم و فوندامنتالیسم
چپنما
ست.
فاشیسم
در نهایت بی شرمی
حزب کثافت خود
را
حزب ملی ـ سوسیالیستی کارگران آلمان
جا می زد و جا می زند.
پان اسلامیسم و فوندامنتالیسم
بی شرمانه و عوامفریبانه
خدا
را
کارگر
اعلام می دارد،
از
تشکیل حکومت عدل علی
و
جامعه بی طبقه توحیدی
و
حکومت مستضعفین
دم می زند.
هم
فاشیسم
و
هم
پان اسلامیسم و فوندامنتالیسم
ضد فاحشه خانه ها و رباخوران اند.
شعار تطهیر جامعه و پایان دادن به فساد
را
عرعر می کنند.
فاشیسم
دختران و زنان یهودی گرفتار در اردوگاه های کار
را
به
خودفروشی در جنده خانه های خود
وامی دارد
و
پان اسلامیسم و فوندامنتالیسم
حتی
دختران باکره مردم
را
قیمتگذاری می کند
و
به زوار ملی و بین المللی حرم امامان
اجاره می دهد.
وحشیگری های پان اسلامیسم و فوندامنتالیسم
در
جامعه و منطقه و زندان
بدون شناخت عمیق فاشیسم
قابل درک و توضیح نیستند.
به همان اندازه
می توان
به
پان اسلامیسم و فوندامنتالیسم
اعتماد کرد
که
به فاشیسم و پیونچه
می توان اعتماد کرد.
پان اسلامیسم و فوندامنتالیسم
بسان فاشیسم
اعضای جامعه
را
به سلیقه خود
دکترینه می کند.
شستشوی مغزی می دهد.
خردزدایی می کند.
سلب آدمیت و مدنیت می کند
و
به
صورت ددان درنده بی وجدان در می آورد و به جان مردم می اندازد.
خریت و غفلت بزرگی است،
اگر کسی فریب ظاهر این خشک مغزان حزب اللهی
را
بخورد
و
خیال کند
که
فرزندان مردم اند.
ادامه دارد.
در
ایران،
وضعیت اشرافیت مرتجع فئودال و روحانی
شبیه وضعیت بورژوازی مرتجع واپسین در اروپا بوده است.
نقش تاریخی منفی نیچه
را
خمینی
و
مرتجعین سرخ و سیاه دیگر
بازی می کنند:
خمینی
و
مرتجعین سرخ و سیاه دیگراشرافیت مرتجع فئودال و روحانی، کودکان ناقص العقل و بینوای مدارس، لومپن پررلتاریا، بورژوازی و خرده بورژوازی سنتی ـ مذهبی
را
شیر می کنند
و
به یورش بر دژهای انقلاب بورژوایی سفید
سوق می دهند.
۴
خطاهای خطیر بورژوازی مدرن
تحت رهبری شاه
زمینه لازم
را
برای پیروزی ارتجاع متحد سرخ و سیاه
آماده می سازد.
به همان سان
که
تحت تأثیر لاطائلات نیچه
زمینه برای روی کار آمدن فاشیسم فراهم می آید،
به همان سان هم تحت تأثیر تبلیغات عوامفریبانه اجامر ارتجاع سرخ و سیاه
چه با عبا و چه بی عبا
زمینه برای روی کار آمدن پان اسلامیسم و فوندامنتالیسم
آماده می گردد.
خمینی قابل مقایسه با هیتلر و پینوچه است.
مرتجع به تمام معنی است.
کاری نبوده که دار و دسته خونریز هیتلر و پینوچه کرده باشند
و
خمینی و پیروانش
نکرده باشند.
اجامر پیرو هیتلر
با
شعار ناسیونالیستی ـ سوسیالیستی الکی بر لب
سندیکاهای کارگری
را
به
آتش کشیدند،
حزب کمونیست آلمان
را
منحل اعلام کردند
و
رهبران آن
را
ترور و تیرباران کردند.
هیتلر
۶ میلیون نفر از اعضای جامعه
را
به اتهام الکی داشتن نژاد دیگر
پس از سلب مالکیت بر دار و ندارشان
مورد استثمار جسمی و جنسی بی رحمانه قرار داد
و
نهایتا
به کوره های اختناق و آتش سپرد.
پینوچه
در
عرض یکی دو هفته
هزاران جوان انقلابی
را
زجر کش کرد و در خاوران های شیلی به خاک سپرد.
۵
خمینی
همه کردوکارهای جنایت آمیز هر دو
را
تکرار کرد:
بهایی ها
را
سلب مالکیت، تهدید، سرکوب و دربدر ساخت.
سندیکاهای کارگری
را
با سندیکاهای قلابی
جایگزین ساخت.
حزب توده ایران
را
در نهایت مظلومیت و معصومیتش
منحل
اعلام کرد
و
سران و سرداران ستمدیده آن
را
تحت شکنجه های وحشیانه موحش
به توبه واداشت و چه بسا پس از توبه، تیرباران کرد
و
در
خاوران بیکران
طعمه ددان درنده ساخت.
۶
برای درک و توضیح فوندامنتالیسم شیعی و پان اسلامیسم
باید
فاشیسم
را
شناخت.
فاشیسم
هم
بسان پان اسلامیسم و فوندامنتالیسم
چپنما
ست.
فاشیسم
در نهایت بی شرمی
حزب کثافت خود
را
حزب ملی ـ سوسیالیستی کارگران آلمان
جا می زد و جا می زند.
پان اسلامیسم و فوندامنتالیسم
بی شرمانه و عوامفریبانه
خدا
را
کارگر
اعلام می دارد،
از
تشکیل حکومت عدل علی
و
جامعه بی طبقه توحیدی
و
حکومت مستضعفین
دم می زند.
هم
فاشیسم
و
هم
پان اسلامیسم و فوندامنتالیسم
ضد فاحشه خانه ها و رباخوران اند.
شعار تطهیر جامعه و پایان دادن به فساد
را
عرعر می کنند.
فاشیسم
دختران و زنان یهودی گرفتار در اردوگاه های کار
را
به
خودفروشی در جنده خانه های خود
وامی دارد
و
پان اسلامیسم و فوندامنتالیسم
حتی
دختران باکره مردم
را
قیمتگذاری می کند
و
به زوار ملی و بین المللی حرم امامان
اجاره می دهد.
وحشیگری های پان اسلامیسم و فوندامنتالیسم
در
جامعه و منطقه و زندان
بدون شناخت عمیق فاشیسم
قابل درک و توضیح نیستند.
به همان اندازه
می توان
به
پان اسلامیسم و فوندامنتالیسم
اعتماد کرد
که
به فاشیسم و پیونچه
می توان اعتماد کرد.
پان اسلامیسم و فوندامنتالیسم
بسان فاشیسم
اعضای جامعه
را
به سلیقه خود
دکترینه می کند.
شستشوی مغزی می دهد.
خردزدایی می کند.
سلب آدمیت و مدنیت می کند
و
به
صورت ددان درنده بی وجدان در می آورد و به جان مردم می اندازد.
خریت و غفلت بزرگی است،
اگر کسی فریب ظاهر این خشک مغزان حزب اللهی
را
بخورد
و
خیال کند
که
فرزندان مردم اند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر