دکتر ورنر سپمن
(متولد ۱۹۵۰)
دکتر فلسفه،
از
مسئولین انتشار «دفاتر ماکسیستی»
آثار
کتب و مقالات بیشماری در زمینه نقد ایده
ئولوژی، تئوری اجتماعی ـ انتقادی و جامعه شناسی فرهنگ
انسان و سیستم.
در انتقاد از مارکسیسم ساختارگرا
(۱۹۹۳)
دیالک تیک تمدن زدائی.
بحران، خردستیزی و زورگوئی
(۱۹۹۵)
پایان انتقاد اجتماعی؟
پسا مدرنیته، هم واقعیت، هم ایده ئولوژی
(۲۰۰۰)
دکتر ورنر سپمن
دفاتر مارکسیستی نوامبر ۲۰۱۰
برگردان
شین میم شین
·
برای اثبات این قضیه تغییر کوچکی در مسیر فکری را لازم می
دانم:
۱
·
مارکس برآن بود که مذهب با غلبه بر جامعه طبقاتی، یعنی در
سوسیالیسم توسعه یافته، منبع تغذیه خود را از دست می دهد.
۲
·
اگر هم در زمین، بهشت موعود پدید نیاید، حداقل شرایط
اجتماعی ئی قوام خواهد یافت که در آن برای مذهب بمثابه «آه موجودات مظلوم و بی
پناه» جائی نخواهد بود.
۳
·
ظاهرا مارکس در این مورد اشتباه کرده بود.
۴
·
زیرا اعتقاد به مذهب (منظور ما از مذهب در سراسر این نوشته،
مسیحیت خواهد بود) ـ آن سان که در انتقاد مارکس از مذهب مشخص می شود ـ در سرمایه
داری واقعا موجود عمدتا در مناطق صنعتی شده تا حدود زیادی از بین رفته است.
۵
·
علیرغم استعفای روز افزون مؤمنین از عضویت در سازمان های
کلیسائی، هر دو کلیسای کاتولیک و پروتستان کماکان سازمان های توده ای محسوب می
شوند.
۶
·
این دو کلیسا ۸۰ در صد مردم آلمان را (در شرق آلمان ۲۶ در
صد مردم را) بمثابه پردازندگان مالیات کلیسا تشکیل می دهند.
۷
·
دو سوم سالمندان آلمان خود را «مسیحی می دانند.»
۸
·
اما در رابطه با عمل به فرامین مذهبی، قضیه از قرار
دیگری است.
۹
·
کمتر از ۱۵ در صد کاتولیک ها و کمتر از ۴ در صد پروتستان ها
به کلیسا می روند و در عبادات کلیسائی شرکت می ورزند.
۱۰
·
اگر هابرمس و پاپ راتسینگر هر دو همزمان از رنسانس (نوزائی)
اعتقاد به مذهب دم می زند، به نظر من برداشت هر دو از وضع موجود خطای فاحشی است.
۱۱
·
اگرچه احتیاج به وسایل یدکی معنابخش فزونی یافته است (و
چنین پدیده ای در هر جامعه بی دورنما و فاقد سمتگیری تعجبی ندارد)، مسئله اما این
است که آیا این معناجوئی با مذهب (مسیحیت) سنتی، رابطه دارد؟
۱۲
·
و سؤال دیگر این که آیا عمل به مراسم مذهبی برای اکثریت
مردم خصلت عادی (کونونسیونال) پیدا نکرده است؟
۱۳
·
فونکسیون «معنابخش» برای جامعه بطور کلی ـ آن سان که هابرمس
ادعا می کند ـ «میدان» مذهبی بی چون و چرا ندارد.
۱۴
·
مراسم مذهبی از مابقی اعمال زندگی جدا شده اند.
·
آن سان که فرم وجودی ـ مذهبی بمثابه وحدت زندگی و مذهب بر
پایه ایمان بر سعادت اخروی بندرت یافت می شود:
·
با دره ای از این دست میان شیوه زندگی و ایمان، خصلت مذهبی
ها عوض می شود.
۱۵
·
بقایای مذهب دیگر بندرت تأثیر اجتماعی و فرهنگی اعمال می
کنند:
·
در سمتگیری به اصطلاح مذهبی (همانند امتداد (پروژکسیون) «امید
سعادت» از سرمایه داری داشتن) خلئی پدیدار می شود.
۱۶
·
این اما می تواند به شکل ایراسیونالیسم های (خردستیزی های)
«عادی» نیز نشو و نما یابد.
·
مراجعه کنید به ایراسیونالیسم
(خردستیزی).
۱۷
·
زیرا، آنچه به طرزی سرطانی توسعه می یابد و نفوذ و تأثیر
خود را تحکیم می بخشد، ایزوتریک است.
·
تصورات آخرالزمان
است.
·
عملیات مبتنی بر چند و چون گردش ستاره ها ست.
·
باور به اعجاز و
ملائکه است و الی آخر.
۱۸
·
(ایزوتریک اینجا
به طیف پهناوری از آموزش ها و عملیات اسپیریتوئالیستی، ماورای حسی و فراتجربی
اطلاق می شود.
۱۹
·
ایزوتریک ضمنا به وقوف «متعالی» و «مطلق»،
به راه وقوف اسپیریتوئالیستی نیز اطلاق می شود و مترادف با عرفان است.
۲۰
·
ایزوتریک در جهان باستان به آموزش فلسفی
اطلاق می شد که خاص گروه معدودی از انسان های درونگرا بود و ضد آن اکسوتریک، اما
برای عموم دسترس پذیر بود. مترجم )
۲۱
·
(اسپیریتوئالیسم
به گرایش فلسفی اطلاقی می شود که برای واقعیت منشاء روحی قائل است و یا واقعیت را
فرم نمودین روح می داند. مترجم)
۲۲
·
اینها همه «طرف دیگر» سیطره اجتماعی تفکر ابزاری و تعقل
بهره وری انتزاعی است.
۲۳
·
بازار پر رونق با دورنمائی پدید آمده است که در آن در آلمان
فدرال سالانه ۲۰ تا ۲۵ میلیارد یورو مورد بهره وری قرار می گیرد.
۲۴
·
در این میدان کسب و کار در کنار فالچی ها و کف بین های
کاملا معمولی، عجوزه ها، ساحران، جادوگران و شفابخشان روحی وول می خورند.
۲۵
·
قفسه و ویترین کتابفروشی ها از ادبیات مربوطه لبریزند و حتی
به گروه های غیبگوئی، تاروت (ورق های فال بینی)، آنتروپوزوفی (دارا بودن به معارف
فراحسی)، اسپیریتوئالیسم و اخترشناسی طبقه بندی شده اند.
۲۶
·
بدین طریق معلوم می شود که سمتگیری های ایزوتریکی، دیگر
پدیده های گروه های حاشیه ای صرف نیستند، بلکه به قول سینزر
«بطور روز افزونی در زندگی روزمره مردم» رخنه می کنند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر