الیاس علوی
برکت
http://www.elyasalavi.blogfa.com/
گوزنی که بی هنگام به جاده برآمده ،
شعری طنزآلوده است
شعری طنزآلوده است
و
پرنده ای که سرما را نتوانسته و حالا کنار ستون سیمانی ساکت است،
شعری طنزآلوده است.
آن ماهی کوچک
که
در سواحل یونان
یادش رفته چطور شنا کند
نیز
شعری طنزآلوده است.
صدای دخترک سیزده ساله ایزدی
در اتاق ها می پیچد
صدای دخترک سیزده ساله ایزدی
در اتاق ها می پیچد
در
اتاق زوج جوانی
که
در
هتلی متوسط در برلین اقامت دارند،
و
و
در
اتاق ِ کار زنان چینی
که مشغول بافتن جلیقه های نجات اند،
نیز:
»یازده بار فروختند مرا....
»یازده بار فروختند مرا....
و
حالا گریخته ام...
آزادم...«
و
چند لحظه بعد
صدای ِ ظریف مجری:
"و حالا می رویم به بوداپست..."
"و حالا می رویم به بوداپست..."
و
بوداپست
بوداپست ِ رؤیایی
و
بوداپست ِ رؤیایی
و
مجارستان
و
و
صربستان
و
و
خط اتوی ِ پیراهنِ سیاستمداران
و
و
صدای خش دار روشنفکران.
شعری آلوده است
شعری آلوده است
کوبانی
شعری آلوده است
استانبول
شعری آلوده است
ایاصوفیه.
***
سرت را به دیوار نکوب
پسرم
سرت را عادت بده
که
شاخ هایش را بریده اند
دهانت را عادت بده
که
گلویش را بریده اند
سعی کن
مرده خوبی باشی
همینکه تن ماها کنار هم بمانند،
همینکه تن ماها کنار هم بمانند،
باید کلاه مان را بالا بیاندازیم!
پسرم
همه ی اینها در خواب ِ گوزنی اتفاق می افتد
که
پسرم
همه ی اینها در خواب ِ گوزنی اتفاق می افتد
که
از آتش گریخته و بی هنگام به جاده برآمده
و
و
با اتومبیلی تصادف کرده است
حالا
سرنشینان
- مردانی شریف -
پیاده شده اند
پیاده شده اند
بعد از سکوتی مختصر
دور ما حلقه زده اند
و
و
با لحنی عمیق به دوربین های روبرو نگاه می کنند
آنها به نسل های آینده فکر می کنند،
پسرم
ما
ما
روزی نفت خواهیم شد.
شعری آلوده است
زندگی
چون دستانی
چون دستانی
که
پس از گور کردن ما
با
احتیاط
شسته می شود.
پایان
ویرایش
از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر