میم حجری
کیانوری
که
به
بخش اعظمی از توده ای ها خیانت کرد.
حریف
با تعمیم تحریفی مفهوم انجیلی «خیانت»،
بدترین ستم
بر
روندگان راه حقیقت
اعمال می شود.
یهودای خاین
به ازای دریافت کیسه ای سکه
عیسی مسیح
را
به
عمال دولت روم
لو داده بود.
بدون اینکه شکنجه ای دیده باشد
و
برای نجات از زجر
تسلیم دشمن شده باشد.
البته
بلافاصله
پشیمان شده بود
و
کیسه های سکه را دور انداخته بود و خود را حلق آویز کرده بود.
۱
مبارزان انقلابی
اما
تحت فشار ددمنشانه
می شکنند
و
خواه و ناخواه
به دشمن تمکین می کنند
تا
زجر پایان یابد.
چه بسا
به انتحار ناموفق دست می زنند.
یعنی
ترجیح می دهند که بمیرند و خاین قلمداد نشوند.
۲
یکی از مهمترین مضرات رواج مفهوم خیانت
طلب ماکسیمم
از
مبارزان انقلابی
است.
طویله جامعه نام
از
فرزندان مبارز خود
همه چیز به ازای نام
می طلبد.
یا
مبارزه و مقاومت مطلق و مرگ
و
یا
بی خیالی و گوشه نشینی و بی اعتنایی.
هیچ ملت دیگری
اینقدر بی رحم نسبت به فرزندان خویش نیست.
بدین طریق است
که
بهترین ها و مؤمن ها
پروانه صفت
می میرند
و
جای خالی آنها
را
بندبازها و باندبازها
می گیرند
و
فاجعه آغاز می شود.
۳
مقاومت مطلق در زیر شکنجه محال است.
مبارز انقلابی
چه تا حد مرگ مقاومت ورزد و چه تسلیم شود،
بازنده است.
لو رفتن همرزمی
می تواند
تداوم مبارزه
را
در
کوتاهمدت
مختل کند
و
مرگ مبارز در زیر شکنجه
تداوم مبارزه
را
در
درازمدت
مختل می سازد.
مبارزان انقلابی
مهره های شطرنج نیستند
تا
به آسانی
جایگزین شوند.
جای خسرو روزبه
شاید
تا ۱۰۰ سال دیگر هم خالی باشد.
شخصیت های انقلابی
معماران تاریخ نیستند.
توده
اما
بدون حمایت شخصیت های انقلابی
نمی تواند
هدایت شود و تاریخ بسازد.
تاریخ
در
دیالک تیک شخصیت و توده
ساخته می شود
و
در
این دیالک تیک
نقش تعیین کننده
از آن توده است.
یکی از خطاهای خطیر حزب توده ایران
عدم وقوف به نقش غول آسای شخصیت های توده ای
است.
روی این خطا باید کار کرد.
چون
این خطا
حاوی جنبه ها و جوانب متفاوت و متنوع آشکار و مستور است:
الف
یکی از ترفندهای عضوگیری دار و دسته ها در طویله ایران
نام بردن از اوتوریته هایی است
که
عضو دار و دسته اند:
«فلانی
را
که می شناسی.
همشهری و همکلاسی تو بود.
او
هم
توده ای است.»
ب
یکی از بدبختی ها اعضای طویله ایران
پوز دادن با اوتوریته های معینی است:
«سرهنگ فلانی
توده ای است.
یعنی
من آنم که سرهنگ فلانی همسان من است.»
پ
به محض اینکه یکی از اعضای دار و دسته ای کنار می کشد
و
یا
به دار و دسته دیگر می پیوند،
افشای بی شرمانه او
شروع می شود.
بدین طریق
شخصیت های انقلابی
تخریب می شوند
و
چه بسا
به دشمن طبقاتی لو داده می شوند.
لو دادن حتما نباید در شکنجه گاه صورت گیرد.
در طویله هم صورت می گیرد.
ث
هنر خیلی از خرها
کمیت شناسی و نام شناسی است.
حیوان ها
خیال می کنند
که
اگر
بدانند که فلان دار و دسته چند نفر عضو دارد و اسامی شان و حرفه های شان چیست،
هنر کرده اند.
ازبر کردن اسامی خشک و خالی
و
نشخوار بی خیالانه آنها
در
طویله ایران هنر بزرگی است.
بدین طرق
ای بسا
تداوم ها
که
تخریب می شوند.
ای بسا
شخصیت ها
که
نابود می شوند و ناکام می شوند.
۴
مثال
اگر
حزب توده ایران
رهبریتی داهی داشت،
انصاری
و
کسرایی
و
تیزابی
و
بیگوند
و
امثال نادر آنها
را
از
کشور خارج می کرد
و
در
آلمان دموکراتیک
تئوریسین های لنینی
از
آنها می ساخت.
در
آن صورت اشتباهات معرفتی و نظری ویرانگر صورت نمی گرفت.
۵
مثال دیگر
از همان مناظره تلویزیونی کیانوری با بهشتی
معلوم شد
که
اجامر جماران
در حال پرونده سازی برای حزب توده ایران اند.
اگر
رهبری حزب درایت لنینی می داشت،
مرکز فرماندهی حزب
را
به
خارج از کشور منتقل می کرد
و
در
برنامه خرکی خود
تجدید نظر می کرد.
۶
ضعف حزب توده ایران
چه بسا
در
قوت آن
بوده است:
عمویی
نوشته
که
خبر حمله
به
حزب داده شده بود.
ولی
هیچکدام از اعضای رهبری حزب
حاضر
به خروج از کشور نشده است.
می توان
بسان فئودال زاده ای کوته اندیش بود
و
بدان فخر فروخت.
ولی
نمی توان انقلابی بود و خرده نگرفت.
میدان رزم طبقاتی
میدان پهلوان بازی نیست.
ماندند و زجر دیدند و رسوا شدند و مردند
و
تنها نتیجه ای که حاصل آمد،
نابودی حزب توده ایران بود.
روانشناسی این پهلوانیت
شنیدن تهمت خیانت در عرض ۲۵ سال گذشته بوده است.
خیانت
به بهانه شکستن در زیر شکنجه.
خیانت
به بهانه فرار از طویله.
خیانت
به بهانه فرم علمی و انقلابی و لنینی مبارزه.
برتولت برشت
در
قصه کوتاهی تحت عنوان «با زور (شر) چه باید کرد؟»
بر
بر
هر نوعی از این پهلوان بازی ها
آفتابه بر می دارد:
مبارز انقلابی باید عمری طولانی تر از شر داشته باشد.
تعیین کننده
همین است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر